منصور حسيني
وام بي بهره و غيرربوي، يکي از اعمال مستحب اسلام است که از آن به قرضالحسنه (وام نيکو) ياد ميشود؛ چرا که آثار و برکات آن بر فرد و جامعه، چنان است که خداوند آن را در رديف دو واجب اصلي اسلام يعني نماز و زکات مطرح کرده و خواهان عمل به اين رفتار اقتصادي، اخلاقي و اجتماعي از سوي مومنان شده و بدان تشويق و ترغيب مي کند.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني اسلام، گوشه هايي از آثار مادي و معنوي و نيز دنيوي و اخروي قرضالحسنه را بيان کرده است. چيستي و ماهيت قرضالحسنه قرض که در فارسي به معناي وام است؛ يک رفتار اقتصادي است که مي تواند به دو شکل انجام گيرد. گاه وام دهنده افزون بر اصل وامي که پرداخته مبلغ يا چيزي را طلب مي کند که به آن قرض ربوي مي گويند؛ و گاه ديگر، وام دهنده چيزي را مطالبه نمي کند و تنها اصل مال خويش را بازپس مي گيرد.
در فرهنگ هاي لغت عربي، قرض به معناي اعطاي بخشي از مال دانسته شده است، به صورتي كه قرض دهنده آن را بازپس گيرد. (الصحاح، ج 3، ص 1102 «قرض»؛ تاج العروس، ج 10، ص 137)
در اصطلاح فقه اسلامي، قرض، تمليك مال به ديگري با ضمانت است به اينكه بر عهده وام گيرنده بازگرداندن مال باشد، اعمّ از اينكه عين يا مثل و يا قيمت آن باشد. (تحريرالوسيله، امام خميني، ج 1، ص 599)
قرض يک نوع معامله ميان دو طرف است. در عقد قرارداد قرض که بهتر است نوشته شود، (بقره، آيه 282؛ مجمع البيان، ج 1 - 2، ص 681) اگر قيد شود که تنها اصل مال بازگردانده شود، همان قرضالحسنه و عملي بسيار پسنديده و نيکو است؛ ولي اگر در بازپس گيري قرض، همراه با اصل قرض، مالي ديگر يا چيزي به آن افزوده شود، قرض ربوي و از نظر احکام اسلامي حرام است. (بقره، آيات 275 تا 278؛ آل عمران، آيه 130؛ نساء، آيه 161؛ روم، آيه 39)
برخي ها قرضالحسنه را همان انفاق گرفته اند (التبيان، ج 9، ص 529؛ مجمع البيان، ج 1 - 2، ص 607 و ج 9 - 10، ص 358) در حالي که انفاق از معاملات نيست، بلکه مي توان آن را از ايقاعات دانست؛ چرا که انفاق در لغت به معناي اخراج مال از ملك (مجمع البيان، طبرسي، ج 1 - 2، ص 121) و در اصطلاح قرآن، اخراج از مال و غير مال و از واجب و غير واجب است. (مفردات الفاظ قرآن کريم، راغب اصفهاني، ذيل واژه انفاق) اما در قرض شخص طبق عقد و قراردادي مال خود را به تمليک ديگري در مي آورد به شرط بازپسگيري و باز پس دادن؛ بنابراين، نميتوان قرضالحسنه را در فرهنگ قرآن به معناي انفاق دانست؛ هر چند مي توان واژه انفاق و کاربردهاي آن را در فرهنگ قرآني به عنوان يک مفهوم عام و کلي در نظر گرفت که در اين صورت شامل قرضالحسنه نيز مي شود.
مقصود ما از قرضالحسنه به معناي عقد قرارداد با انسان محتاج و نيازمندي است که وام را به شرط پس دادن مي گيرد. ناگفته نماند که رابطه «دَيْن» با قرضالحسنه، رابطه عموم و خصوص است؛ چرا که دَيْن مالي است كلّي كه در ذمّه فرد ثابت مي شود، چه به وسيله اقتراض باشد و يا قرار گرفتن مبيع در بيع سَلَم يا ثَمَن در نسيه يا اجرت در اجاره يا صداق در نكاح و غير آن؛ ولي قرض، ثابت شدن مال كلّي در ذمّه است فقط به صورت اقتراض. (تحريرالوسيله، امام خميني، ج 1، ص 595)
خداوند، ضامن قرضالحسنه
از همين عبارت امام خميني (ره) معلوم مي شود که قرض چه ربوي و چه قرضالحسنه آن، از مصاديق عقد و قرارداد و معامله است که شخص، متعهد مي شود که مال گرفته شده را پس دهد و بازپس دادن مال را بر عهده خود گيرد.
قرضالحسنه از نظر اسلام عملي بسيار خوب و پسنديده و مستحبي است که در کنار اعمال واجبي چون نماز و زکات مورد تاکيد و تشويق قرار گرفته است. (مزمل، آيه 20) خداوند در اين آيه در کنار فرمان به دو امر واجب، به قرضالحسنه نيز که عملي مستحب است، فرمان مي دهد و از اين فرمان ميتوان استحباب موکد آن را به دست آورد.
خداوند به سبب اهميت قرضالحسنه در زندگي مردمان، با بيان پاداش هايي چون پاداش نامحدود و غير قابل شمارش (بقره، آيه 245؛ مجمع البيان، ج 1 - 2، ص 607 - 608) و جلب شکر و سپاس و حلم الهي به سوي خود (تغابن، آيه 17) بر آن است تا مردم به اين عمل اقتصادي و کمک و دستگيري به نيازمندان واقعي و حقيقي تشويق شوند.
از آنجايي که قرض دادن به معناي معامله اي است که مال وام دهنده از ملکيت او خارج و به تملک وام گيرنده درمي آيد، شخص وام دهنده، براي تامين بازپس گيري مال خويش، ضامن مي خواهد و يا گرو و رهني طلب مي کند، اما در قرضالحسنه که شخص تنها براي رضايت و خشنودي خداوند، اقدام به اخراج مال خود از ملک خود مي کند و آن را به تمليک ديگري در مي آورد، خود خداوند ضامن مي شود. البته چنان که گفته شد، زماني خداوند قرضالحسنه را ضمانت مي کند که شخص با اخلاص و بدون هيچ گونه قصد و غرض نفساني و دنيايي و مادي قرضالحسنه را پرداخت نمايد؛ چرا که در اين صورت، وام گيرنده، شخص ظاهري وام نيست، بلکه شخص گيرنده خود خداوند است که وام را مي گيرد و به دست وام گيرنده مي دهد. از اين رو، کسي که وام گرفته است خود خداوند است. پس خداوند متعهد و ملتزم به پرداخت وام است. (بقره، آيه 245؛ مائده، آيه 12؛ حديد، آيه11؛ مزمل، آيه 20؛ و نيز زبدهًْ البيان، ص 572)
در روايات چندي اين معنا مورد تاکيد قرار گرفته که نيازمند واقعي و محتاج حقيقي، ترس و واهمهاي در بازپس دادن قرضالحسنه نداشته باشد؛ چرا که خداوند خود ضامن است و آن را پرداخت مي کند.
پيامبر(ص) درباره ضمانت قرضالحسنه از سوي خداوند مي فرمايد: إِنَّ اللّهَ تَعالي مَعَ الدّائِنِ حَتّي يَقْضيَ دَيْنَهُ مالَمْ يَكُنْ دَيْنُهُ فيما يَكْرَهُ اللّهُ؛ خداوند يار قرضدار است تا قرض خود را بپردازد به شرط آنكه قرض وي بر خلاف رضاي خدا نباشد. (نهج الفصاحه، ح 733)
آن حضرت باز مي فرمايد: مَنْ اَخَذَ اَمْوالَ النّاسِ يُريدُ اَداءَ ها اَدَّي اللّهُ عَنْهُ وَمَنْ اَخَذَ ها يُريدُ إِتْلافَها اَتْلَفَهُ اللّهُ؛ هر كس اموال مردم را بگيرد و قصد پرداخت آن را داشته باشد خداوند آن را بپردازد (او را ياري ميكند) و هر كس اموال مردم را بگيرد و قصد تلف كردن داشته باشد خداوند آن را تلف كند. (نهج الفصاحه، ح 2979)
رسول اكرم(ص) خود ضامن کسي است که با اخلاص مي خواهد قرضالحسنه خود را بپردازد. آن حضرت مي فرمايد: اَلدَّيْنُ دَيْنانِ: فَمَنْ ماتَ وَ هُوَ يَنْوي قَضاءَهُ فَاَنَا وَليُّهُ وَ مَنْ ماتَ وَلايَنْوي قَضاءَهُ فَذاكَ الَّذي يُوْخَذُ مِنْ حَسَناتِهِ لَيْسَ يَوْمَئِذٍ دينارٌ وَ لادِرْهَمٌ؛ قرض بر دو نوع است: هر كس از دنيا برود و قصد داشته باشد كه قرض خود را بپردازد من سرپرست او خواهم بود و هر كس از دنيا برود و قصد داشته باشد كه قرض خود را نپردازد، در مقابل آن از اعمال نيك او برمي دارند، زيرا در آن روز دينار و درهمي نيست. (نهج الفصاحه، ح 1609)
امام صادق(ع) با توجه به اينکه قرض گيرنده و ضامن پرداخت آن خداوند است، در برخي از امور خاص و ضروري زندگي قرضالحسنه گرفتن را تجويز کرده و مي فرمايد که وام گيرنده ترس و اندوهي در باره باز پرداخت وام خود نداشته باشد که خداوند آن را مي پردازد؛ چنانکه روزي هر روزه او را ضامن است و ميپردازد. امام (ع) ميفرمايد: عَنْ اَبي موسي، قالَ: قُلْتُ لاَبي عَبْدِاللّه عليه السلام: جُعِلْتُ فِداكَ يَسْتَقْرِضُ الرَّجُلُ وَ يَحِجُّ؟ قالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: يَسْتَقْرِضُ وَ يَتَزَوَّجُ؟ قالَ: نَعَمْ، اِنَّهُ يَنْتَظِرُ رِزْقَ اللّه غُدْوَهً وَ عَشيَّهً؛ ابو موسي مي گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: فدايت شوم، آيا مرد، ميتواند قرض بگيرد و حج برود؟ فرمودند: بله، عرض كردم: آيا ميتواند قرض بگيرد و ازدواج كند؟ فرمودند: بله، قرض كند و ازدواج نمايد و شب و روز منتظر روزي خدا باشد. (وسائل الشيعه، ج 13، ص 82، ح 1)
در اهميت و ارزش قرضالحسنه همين بس که انسان با اين کار خود، فرمان خداوندي را در تعاون و مشارکت در کارهاي خير به جا مي آورد (مائده، آيه 2) و دست هاي نيازمند و محتاجي را رد نمي کند و با اين کار حقي از حقوق مومنان بر خود را ادا مي کند؛ چرا که در هر مالي، حقوقي براي دو گروه سائلان و نيازمندان (محرومان) بر شخص دارنده مال است. (ذاريات، آيه 19؛ معارج، آيات 24 و 25)
همچنين، در ارزش اين کار بايد به اين نکته توجه کرد که وام گيرنده، زماني دست نياز به سوي ديگري دراز مي کند که نيازمند است و آبروي خويش را عرضه مي دارد تا مالي قرض گيرد و به زخم خود بزند و بعد آن را پس دهد.
نقش قرضالحسنه در زندگي انسان هاي سالم و مومن بسيار سازنده و مفيد است؛ چرا که با تقويت وضعيت اقتصادي و بهبودي آن، عامل قوام فرد و جامعه مي شود (نساء، آيه 5) و شخص را به کار و تلاش و توليد سوق مي دهد. از اين رو در روايات، ثواب قرض دادن بيش از صدقه دادن و انفاق دانسته شده است، چرا که گاه انسان صدقه به کسي مي دهد که او نيازي ندارد؛ هم چنين قرض گيرنده با توجه به تعهدي که مي سپارد بر آن است تا با توليد و تلاش خود، وام خود را پس دهد و اين عمل قرض در گردش سالم اقتصاد و جريان مفيد و سازنده پول و مال تاثيرگذار است. البته حکمتهاي ديگري را مي توان براي اين قرض برشمرد که در صدقه و انفاقات مستحب نيست. پيامبر(ص) در بيان ارزش گذاري اعمال مومنان، قرض را باارزش تر مي داند و مي فرمايد: اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَهٍ وَ القَرضُ بِثَمانِيَهَ عَشرَ وَ صِلَهُ الاِخوانِ بِعِشرينَ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَ عِشرينَ؛ صدقه دادن، ده حسنه؛ قرض دادن، هجده حسنه؛ رابطه با برادران ديني، بيست حسنه؛ و صله رحم، بيست و چهار حسنه دارد. (كافي، ج 4، ص 10، ح 3)
امام صادق(ع) نيز قرض دادن را بهتر از صدقه دادن مي داند و مي فرمايد: لاِنْ اُقْرِضَ قَرْضا اَحَبُّ اِلَيَّ مِنْ اَنْ اَصِلَ بِمِثْلِهِ؛ مالي را قرض بدهم، بيشتر دوست دارم تا آن را ببخشم. (بحارالانوار، ج 103، ص 139، ح 5)
پاداش هاي مادي و معنوي قرضالحسنه
در آيات و روايات، پاداش ها بسياري براي قرضالحسنه برشمرده شده است. اين پاداشها مادي و معنوي و نيز دنيوي و اخروي است. مهمترين پاداش قرضالحسنه در همان اصل قرض دادن نهفته، زيرا شخص وام دهنده با خداوند معامله ميکند و کسي که قرض ميگيرد در حقيقت خداوند است. (بقره، آيه 245؛ مائده، آيه 12)
ديگر آن که خداوند خود ضمانت بازپس دادن وام را کرده و بي گمان خداوند شاکر و سپاسگزار است (تغابن، آيه 17) و با برکت قرار دادن در مال شخص او را بي نياز خواهد کرد و به فضل خود بر مال او مي افزايد. از اين رو در بيان سود و پاداش حاصل از قرض دادن به نيازمندان و محتاجان مي فرمايد که خداوند پاداش نامحدود و بي شماري را در نظر گرفته است. (بقره، آيه 245، حديد، آيات 11 و 18)
خداوند در اين آيات از پاداش و اجرت کريمانه خود سخن مي گويد؛ بنابراين مي بايست پاداشي عظيم و نيکو و بزرگوارانه اي باشد که خداوند براي وام دهنده در نظر گرفته است. اين پاداش ها تنها اختصاص به دنيا ندارد بلکه در دنيا و آخرت و نيز مادي و معنوي خواهد بود. (همان آيات)
از آثار و برکات اجتماعي و کارکردهاي دنيوي قرضالحسنه مي توان به ايجاد محبت بين مردم و تحقق انسجام و وحدت اسلامي اشاره کرد. امام صادق (ع) مي فرمايد: ثَلاثٌ تُورِثُ المَحَبَّه: الدَينُ وَ التَّواضُعُ وَ البَذلُ؛ سه چيز است که محبت آورد: قرض دادن و فروتني و بخشش. (تحف العقول، ص 316)
از جمله آثار قرضالحسنه مي توان به محو سيّئات و تبديل آن به حسنات اشاره کرد. (مائده، آيه 12) بنابراين، وام دهنده با اين کار خويش، گويي تازه از مادر متولد شده و نقش کار او همانند توبه، تاثيرگذار است و مشکلاتي که به سبب گناه گرفتار آن است برطرف مي شود. پس مي توان گفت که وام دادن، موجب جلب منفعت و دفع و رفع بلا و گرفتاري نيز است.
خداوند در آيه 12 سوره مائده از جمله پاداش هاي بزرگ قرضالحسنه را دستيابي به فوز عظيم و كاميابي در بهشت جاودان دانسته است. پس ميبايست اين عمل را از اعمال صالح و نيکي دانست که تضمين کننده بهشت براي آدمي است.
آداب قرضالحسنه
در آيات و روايات، آدابي براي قرضالحسنه بيان شده که بايد از سوي دهنده و گيرنده آن مراعات شود. از جمله اينکه قرض دهنده مراعات آبرو و قرض گيرنده را بکند. از اين رو خداوند گفتگوي محرمانه در مورد توصيه به قرضالحسنه را از كارهاي پسنديده و شايسته شمرده است. (نساء، آيه 114؛ و نيز تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 549، ح 558)
يکي از آداب قرضالحسنه نوشتن آن است که از سوي گيرنده و دهنده وام انجام مي شود يا کسي که داراي سواد نوشتن است براي اين کار به خدمت مي گيرند و شخص نويسنده نمي بايست از نوشتن امتناع کند و حتي پولي را براي نوشتن خود بخواهد. (بقره، آيه 282) حتي برخي نوشتن را براي نويسنده واجب دانسته اند. (مجمع البيان، ج 1 - 2، ص 682)
مهلت دادن به قرض گيرنده از آداب و احکام قرض است. پيامبر(ص) در اين باره مي فرمايد:مَنْ اَقْرَضَ مَلْهوفا فَاَحْسَنَ طِلْبَتَهُ اسْتَاْنَفَ الْعَمَلَ وَ اَعْطاهُ اللّه بِكُلِّ دِرْهَمٍ اَلْفَ قِنْطارٍ مِنَ الْجَنَّةِ؛ هر كس به گرفتار و درماندهاي قرض بدهد و در پس گرفتن آن خوشرفتاري كند (گناهانش پاك شده و) اعمالش را دوباره شروع ميكند و خداوند در برابر هر درهم، هزار قنطار (ثروتي فراوان) در بهشت به او عطا كند. (ثواب الاعمال، ص 289)
پيامبر(ص) هم چنين مهلت دادن به معسر و تنگدست را تشويق کرده و مي فرمايد: همانطور كه براي آن كسي كه از تو قرض گرفته جايز نيست كه اداء آن را به تاخير بيندازد، پس براي تو هم جايز نخواهد بود كه با اين كه مي داني او تنگدست است از او مطالبه كني. (ثواب الاعمال، ص 138)
مهلت دادن به تنگدست در پرداخت قرض، از عوامل استجابت دعا و رهايي از گرفتاري و اندوه است. پيامبر(ص) درباره نقش امهال به معسر در زندگي مادي و دنيوي انسان مي فرمايد: مَنْ اَرادَ تُسْتَجابُ دَعْوَتُهُ وَاَنْ تُكْشَفَ كُرْبَتُهُ فَلْيُفَرِّجْ عَنْ مُعْسِرٍ؛ هر كس مي خواهد دعايش مستجاب و اندوهش برطرف شود، به تنگدست مهلت دهد. (كنزالعمال، ج 6، ص 215، ح 15398)
لازم است قرض گيرنده همواره در انديشه اداي قرض خود باشد و از خداوند بخواهد تا شرايط اداي قرض را براي او فراهم آورد و او نيز با کار وکوشش براي تحقق اين نيت خود گام بردارد. از نظر امام رضا(ع) کسي که نخواهد وامش را پس دهد يا تلاشي نميکند، در حکم سارق و دزد است. آن حضرت مي فرمايد: اِعْلَمْ اَنَّ مَنِ اسْتَدانَ دَيْنا وَنَوي قَضاءَهُ، فَهُوَ في اَمانِ اللّه حَتّي يَقْضيَهُ، فَإنْ لَمْ يَنْوِ قَضاءَهُ فَهُوَ سارِقٌ؛كسي كه قرض بگيرد در صورتي كه تصميم داشته باشد آن را پس دهد در امان خداست تا آن را اداء كند ولي اگر تصميم نداشته باشد آن را به صاحبش برگرداند، دزد محسوب مي شود. (فقه الرضا، ص 268)
هر چند که در قرضالحسنه هر گونه شرط براي بازپرداخت چيزي يا مالي بيش از مقدار قرض جايز نيست؛ ولي از اعمال مستحب اين است که قرض گيرنده، مالي يا چيزي را بيش از اندازه قرض در هنگام بازپس دادن بدهد. امام صادق(ع) در آداب قرضالحسنه ميفرمايد :فَاِنْ اَعْطاهُ اَكْثَرَ مِمّا اَخَذَهُ مِنْ شَرْطٍ بَيْنَهُما فَهُوَ مُباحٌ لَهُ، وَ لَيْسَ لَهُ عِنْدَ اللّه ثَوابٌ فيما اَقْرَضَهُ؛ اگر قرض گيرنده بدون قرار قبلي، سودي به قرض دهنده بدهد مُباح است، ولي آن قرضدهنده پاداشي از خدا نخواهد گرفت. (بحارالانوار، ج 103، ص 157، ح 1)
اما اگر با شرط بخواهد چيزي افزون بر اصل به او برگردانده شود. اين همان رباي حرام و گناه است نه قرضالحسنه هر چند که به نام قرضالحسنه داده و گرفته شود. علي بن جعفر ميگويد: از برادرم امام كاظم(ع) در مورد مردي كه صد درهم قرض به ديگري داد به اين شرط كه پنج درهم يا كمتر يا بيشتر (از قرض) به او بدهد پرسيدم؟ فرمودند: اين عمل رباي محض است. (وسائل الشيعه، ج 13، ص 108، ح 7)
براي گرفتن قرضالحسنه نبايد سراغ هر کسي رفت و آبروي خود را هزينه کرد؛ بلکه بايد نزد کساني برويم که احتمال پاسخ گويي مثبت از آنان مي رود. از اين رو امام حسين (سلام الله عليه) پيشنهاد و سفارش ميکند که نزد افراد خاصي از جامعه برويم که احتمال پاسخ گرفتن مثبت از آنان بسيار بالاست. آن حضرت (ع) مي فرمايد: لاتَرفَعْ حاجَتَكَ إلّا إلي احَدِ ثَلاثَهٍ: إلي ذي دينٍ او مُرُوَّهٍ او حَسَبٍ؛ جز به نزد يكي از اين سه كس حاجت مبر: ديندار يا صاحب مروّت يا داراي اصالت خانوادگي. (ميزان الحكمة- ح 4488)
قناعت، بهتر از قرض گرفتن
البته قرض گرفتن در صورت نياز خوب است، ولي هيچ چيز بهتر از قناعت و حفظ آبرو و صبر نيست که خداوند درهاي رحمت بيکران خود را به سوي او باز مي کند و او را از فضل خويش بهره مند ميکند. پيامبر(ص) مي فرمايد :اَقِلَّ مِنَ الدَّيْنِ تَعِشْ حُرّا؛قرض كمتر گير تا آزاد باشي. (نهج الفصاحه، ح 432)
امام علي(ع) در اين باره مي فرمايد: اِيّاكُمْ وَ الدَّيْنَ فَاِنَّهُ مَذَلَّهٌ بِالنَّهارِ، وَ مَهَمَّهٌ بِاللَّيلِ وَ قَضاءٌ فِي الدُّنْيا وَ قَضاءٌ فِي الآْخِرَهِ؛ زير بار بدهي نرويد زيرا بدهكاري، خواري روز و اندوه شب است و در دنيا و آخرت باز پرداختي دارد. (كافي، ج 5، ص 95، ح 11)
آن حضرت در جايي ديگر ميفرمايد: كَثْرَهُ الدَّيْنِ تُصَيِّرُ الصّادِقَ كاذِبا وَ المُنْجِزَ مُخْلِفا؛بدهي بسيار، راستگو را دروغگو و خوش قول را بدقول ميکند. (غررالحكم، ج 4، ص 592، ح 7105)
از نظر آن حضرت (ع) وام گرفتن، چيزي در حد بردگي است و بايد تا ميتوان از آن پرهيز کرد: اَلدَّيْنُ رِقٌّ فَلاتَبْذُلْ رِقَّكَ لِمَنْ لايَعْرِفُ حَقَّكَ؛ بدهي (نوعي) بندگي است، پس زمام اختيار خود را به كسي كه حق تو را نميشناسد مسپار (كنايه از اين است كه از هر كس قرض نگير). (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج20، ص306، ح503)
آثار ترک قرضالحسنه
چنانکه گفته شد، قرضالحسنه در زندگي فردي و اجتماعي، چنان نقش اساسي و کليدي دارد که خداوند اين مستحب را در کار واجباتي چون نماز و روزه بيان کرده و بر انجام آن فرمان داده است. (مزمل، آيه 20) بنابراين، ترک آن نه تنها موجب ناخشنودي خداوند و عدم برکت در زندگي شخص مي شود، بلکه آثار و تبعات ديگري دارد که در آيات و روايات بيان شده است.
خداوند در آياتي ترک قرضالحسنه از سوي افراد جامعه را بسيار زشت و گناه بر مي شمارد و تارکان آن را لعنت مي کند. افزون بر اينکه ترک اين عمل صالح و نيک، موجب بيماردلي شخص و جامعه ميشود و انسان ها را قسيالقلب ميسازد. خداوند در آيات 12 و 13 سوره مائده ترك قرضالحسنه از سوي بني اسرائيل را از اسباب ابتلاي آنان به لعنت الهي و قساوت قلب دانسته است و به مومنان هشدار ميدهد که اين گونه عمل نکنند تا ايشان نيز گرفتار لعن الهي شده و سنگدل گردند.
اگر قرضالحسنه دادن، تضمين کننده ورود انسان به بهشت است، ترک آن نيز موجب محروميت است؛ بويژه آنکه تارک آن را خداوند لعن کرده است و بي گمان ملعون از خدا و بهشت او دور خواهد بود. پيامبر(ص) در همين باره مي فرمايد: مَنِ احْتاجَ إِلَيْهِ اَخوهُ الْمُسْلِمُ في قَرْضٍ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ فَلَمْ يَفْعَلْ حَرَّمَ اللّه عَلَيْهِ ريحَ الْجَنَّهِ؛كسي كه برادر مسلمانش در قرضي به او نياز پيدا كند و او بتواند قرض بدهد و چنين نكند، خداوند بوي بهشت را بر او حرام ميكند. (امالي صدوق، ص 516)
از نظر قرآن، جامعه اي که تارک قرضالحسنه باشد، از جاده حق و اعتدال خارج ميشود و به افراط و تفريط گرفتار ميشود و سلامت خود را از دست ميدهد. (همان)
امام علي(ع) به ثروتمندان و دارندگان مال هشدار ميدهد که درخواست قرض ديگران را ناديده نگيرند؛ چرا که زمانه بسيار متغير است و اگر امروز دارا هستي فردا ممکن است ندار باشي و نيازمند قرض؛ پس امروز قرض بده تا فردا به تو وام دهند: وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ في حالِ غِناكَ لِيَجْعَلَ قَضاءَهُ لَكَ في يَوْمِ عُسْرَتِكَ؛غنيمت بدان كسي را كه در زمان توانگريات از تو قرض بخواهد تا در روز تنگدستيات (قيامت) بپردازد. (نهج البلاغه، از نامه 31)
منبع: روزنامه كيهان، شماره 20710 به تاريخ 92/11/24، صفحه 6 (معارف).