ضرورت طراحي ابزارهاي اسلامي سیاست‌گذاري‌ پولی

کد خبر: 50323 چهارشنبه 20 شهریور 1392 - 8:53
ضرورت طراحي ابزارهاي اسلامي سیاست‌گذاري‌ پولی

حجه الاسلام دکتر سید عباس موسویان
- حسین میسمی (کارشناس پژوهشی)


تورم دو رقمی، پدیده‌ای است که در دهه‌های اخیر با اقتصاد ایران عجین بوده است و با توجه به اثرگذاری منفی این پدیده در حوزه‌های مختلف از جمله تولید ملی و سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی، بانک مرکزی کشور به تلاش در جهت ارائه ابزارهای سیاست پولی در جهت مدیریت نقدینگی (به عنوان یکی از اصلی‌ترین عوامل اثرگذار بر تورم) اقدام نموده است. از طرفی با توجه به اینکه در کشور قانون عملیات بانکی بدون ربا از سال 1363 تصویب و به اجرا می‌رسد، بسیاری از ابزارهای متعارف سیاست‌گذاری پولی (از جمله عمليات بازار باز) از دسترس بانک مرکزی خارج شده و این بانک مجبور به ارائه ابزارهای سازگار با تعالیم بانکداری اسلامی بوده است.
در حال حاضر تمامی ابزارهای سیاست پولی که بانک مرکزی کشور در اختیار دارد، به دو دسته مستقیم (غیر متکی بر شرایط بازار) و غیر مستقیم (متکی بر شرایط بازار) تقسیم می‌شوند. ابزارهای مستقیم شامل کنترل نرخ‌های سود بانکی و سیاست سقف اعتباری و ابزارهای غيرمستقيم شامل تعیین نسبت سپرده قانونی، سپرده ويژه بانك‌ها نزد بانك مركزی و نهایتا انتشار اوراق مشاركت می‌باشد. بنابراین به نظر می‌رسد مهمترین ابزار سیاست‌ پولی که بانک مرکزی کشور در حال حاضر در اختیار دارد صکوک مشارکت است که از آن به اوراق مشارکت تعبیر می‌شود. این ابزار تلاشی در جهت جبران خلا عدم مشروعیت استفاده از اوراق قرضه مي‌باشد.
اوراق مشارکت که از سال 1373 در کشور توسط نهادهای مختلف (مانند شهرداری تهران) جهت تامین مالی مورد استفاده واقع شده بود، از سال 1380 (توسط بانک مرکزی) به عنوان ابزار سیاست پولی مورد استفاده قرار گرفت و تا کنون تنها از این نوع صکوک برای جمع‌آوری نقدینگی استفاده شده است. جدیدترین استفاده از این ابزار توسط بانک مرکزی نیز مرتبط با انتشار اوراق مشارکت در نیمه دوم سال 1391 می‌باشد. با این حال سوال اساسی که هنوز بی پاسخ مانده است این موضوع می‌باشد که آيا اوراق مشارکت، به لحاظ ماهیتی که دارد، اساسا قابلیت استفاده به عنوان ابزار سیاست پولی و عملياتي‌سازي بانكداري مركزي اسلامي را دارد؟


يادداشت حاضر مدّعي است كه لازم است مقوله سياست‌گذاري پولي اسلامي به صورتي بنيادين و با ديد صحيح مورد توجه قرار گيرد. در اين رابطه نكات ذيل قابل ارائه است:  

الف- ربا بر اساس نص آيات قرآن و روايات معصومين از گناهان بزرگ و در حد شرك به خداوند است؛ اين حرمت هم رابطه اشخاص حقيقي و رباي فردي را شامل مي‌شود (بهره بانك‌هاي تجاري)، هم رباي بين مردم و دولت (نرخ بهره اوراق قرضه دولتي) و هم رابطه دولت با نهادهاي حقوقي (مانند رابطه بانك مركزي با بانك‌ها و نرخ بهره سياستي). تمامي اين انواع به اتفاق قاطبه علما و فقها ربا مي‌باشد. از اين رو هر نوع تلاش در راستاي خارج‌سازي حكمي يا موضوعي هر يك از اين انواع از شمول حرمت ربا تلاشي مذموم، حركتي انفعالي و يك گام رو به عقب تلقّي مي‌گردد.  

ب- اولين مسئول اجراي احكام الهي، حاكم اسلامي و نهادهاي حكومتي هستند. از اين رو، اولي‌ترين مجموعه در حذف ربا، بانك مركزي (به عنوان نماينده حاكميت در شبكه بانكي) است. بنابراين قبح استفاده از ابزارهاي سياست پولي ربوي توسط بانك مركزي، بسيار بيشتر از حركت مشابه در بانك‌هاي تجاري است.  

ج- هر چند در چارچوب اسلامي، بازار پوليِ مستقل از بخش واقعي نبايد وجود داشته باشد و نرخ تعيين شده در اين بازار رباست، اما امكان‌ شكل‌گيري بازار پولي وابسته به بخش واقعي اقتصاد وجود داشته و نرخي كه در آن شكل مي‌گيرد «نرخ سود» نام دارد. هيچ دليل منطقي براي آنکه نرخ سود نتواند كاركردهاي نرخ بهره (چه در سطح خرد و چه در سطح كلان) داشته باشد وجود ندارد و نرخ سود جايگزين كامل نرخ بهره در چارچوب اسلامي است.

د- استفاده بانك مركزي از اوراق مشاركت جهت سياست‌گذاري پولي اقدامي ناصحيح و حداقل بدون توجيه است. چرا كه در شرايطي كه انواع مختلف صكوك مبادله‌اي (مانند صكوك اجاره) جهت سياست‌گذاري پولي قابليت استفاده دارد و نرخ‌هاي آن مي‌تواند وظيفه علامت‌دهي نرخ بهره را به خوبي انجام دهد، چه دليل منطقي براي استفاده از اوراق مشاركت بانك مركزي (كه اساسا با ماهيت اين اوراق در تعارض است) وجود دارد؟ چگونه مشاركتي بين خريداران اوراق و بانك مركزي شكل مي‌گيرد كه وجوه آن مسدود مي‌گردد؟ مبنا و منطق پرداخت سود در اين اوراق چيست؟

ه- شايد عده‌اي بر ضرورت در نظر گرفتن حكم ثانويه ناظر بر جواز استفاده از نرخ بهره در بازار بين‌بانكي به دليل كنترل تورم تاكيد نمايند، اما بايد گفت احكام ثانويه براي موارد خاص بوده و فقط از باب «اكل ميته» قابل توجيه است؛ از اين رو شايد در سال‌هاي اول انقلاب به دليل نوپا بودن ايده بانكداري اسلامي استدلال مذكور قابل قبول مي‌نمود، اما در حال حاضر پس از گذشت سه دهه از اجراي بانكداري بدون ربا در ايران و همچنين پيشرفت‌هاي بانكداري اسلامي در ساير كشورها، هيچ دليل منطقي براي ورود در چارچوب احكام ثانويه و پذيرش ديدگاه‌هاي حداقلي و انفعالي وجود نداشته و بانك مركزي بايد با جدّيت و اعتقاد راسخ در جهت ارائه ابزارهاي اسلامي سياست‌گذاري پولي و ارائه افتخار‌آميز آن به ساير كشورهاي اسلامي اقدام كند.

در پايان تاكيد مي‌شود كه عملياتي شدن ايده‌ اصلي مطرح شده در اين مختصر (جايگزينی انواع صكوك مبادله‌اي به جاي اوراق مشاركت بانك مركزي) نيازمند زمينه‌سازي كافي مسئولان امر مي‌باشد. به طور مشخص، لازم است نهادهاي مسئول اعم از بانک مرکزي (به ويژه پژوهشكده پولي و بانكي)، سازمان بورس و اوراق بهادار، مجلس شوراي اسلامي و همچنين دانشگاه‌ها و نهادهاي پژوهشي با مطالعه ابعاد مختلف فقهي، حقوقي، اقتصادي، حسابداري، بانکي و مالياتي آن، زمينه‌هاي مناسب را براي اجرا فراهم نمايند.
سخن آخر آنكه به نظر مي‌رسد براي برون رفت كشور از تورم مزمن و شتابان كنوني (در كنار جلوگيري از عوامل ايجاد تورم)، تكليفي دشوار و حياتي پيش روي اقتصاددانان و فقها در زمينه طراحي ابزارهاي سياست‌گذاري پولي اسلامي و تلاش در جهت توسعه دانش بانكداري مركزي اسلامي وجود دارد؛ تكليفي كه تاكنون به خوبي بدان عمل نشده است.