ناشر مستقل اروپایی زیرو / وان اکونومیک کتاب جدیدی را دربارهی پایان بانکداری منتشر کرده است. این کتاب با نام «پایان بانکداری: پول، اعتبار و تحول دیجیتالی» توسط یک متخصص اقتصاد کلان و یک سرمایهگذار بانکی نوشته شده و به خاطر چشمانداز جدیدی که نسبت به بحران مالی سال ۲۰۰۸ – ۲۰۰۷ دارد بسیار مورد تحسین قرار گرفته است. در ادامه گفتوگو کوتاهی با نویسندگان این کتاب آمده است.
لازم به ذکر است این دو نویسنده نامشان در کتاب نیز منتشر نشده و در قالب نام مستعار کتاب را منتشر کردهاند.
کتابهای زیادی درباره بانکداری وجود دارد؛ چرا شما کتاب دیگری نوشتید؟
کتابهای بسیاری ادعای تشریح مشکلات بانکی را دارند اما بسیاری از آنها در دستیابی به بطن مسئله دچار ناموفق هستند. بعضی نویسندهها بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۸ را حاصل کلاهبرداری بانکدارهای طماع از زنان بیوه و یتیمان میدانند.
داستانهای جنجالبرانگیز برای خواننده سرگرمکننده هستند. ولی شناسایی جنبههای غیرقابل تغییر طبیعت انسانی بهعنوان ریشه همه بدیها نادیده گرفته میشود. این مسئله مانع بحرانهای مالی آینده نمیشود.
تکههای رگولاتوری جزئی که توسط اقتصاددانها و سیاستمدارها بهعنوان پاسخ استاندارد به بحرانهای مالی شناخته شده است درست نیست. مشکلات رایج بانکها عمیقا در سیستم مالی نهفتهاند. تغییرات اساسی نیاز است و درواقع برخی اقتصاددانها به پیشنهاد اصلاحات بنیادی روی آوردهاند که در اصل دهههای قبل مطرح شده است.
اما تا زمانی که تئوریهای قدیمی درسهای ارزشمندی برای آموزش دارند ما متوجه میشویم که راهحلهای قدیمی برای حل مشکلات امروز بانکها کارآمد نیستند. با ناامیدی از روشهای موجود در برابر بانکها و مشکلاتشان ما تصمیم به نوشتن «پایان بانکداری» گرفتیم.
چرا این عنوان را برگزیدید؟
پایان بانکداری نتیجه یک مشورت مفید است و ما این عنوان را به دلیل خوبی انتخاب کردیم. ما دریافتیم بانکداری راه معقولی برای سازماندهی سیستم مالی در عصر صنعتی بوده است ولی با گسترش فنّاوری اطلاعات از کنترل خارج شده است.بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۸ اثر اجتنابناپذیر بانکداری در عصر دیجیتال بود.
سابق بر این پتانسیل تغییر انقلاب دیجیتال فهمیده میشد و این مسئله گواهی بر این بود که بهزودی بانکها دیگر مطرح نخواهند بود. دلیل اینکه قسمت عمدهای از این کتاب به طرح بحث سیستم مالی عصر دیجیتال که بر اساس بانکداری بنا نشده است میپردازد همین است. و باز به همین دلیل ما نام این کتاب را پایان بانکداری گذاشتیم.
چه کسی پشت «پایان بانکداری» ایستاده است؟
ما ایدههای خود را تحت نام مستعار جاناتان مک میلان منتشر کردیم. پشت این نام دو نویسنده هستند که هر دو در دنیای مالی و اقتصادی تجربههای خوبی دارند. یکی از آنها در بخش سرمایهگذاری بانکی بانک جهانی کار کرده است. او یک متخصص مالی که هیچچیز را بیش از تحلیل ترازنامهها و فلوچارتهای سیستم و دادههای تراکنش دوست ندارد. وی، در سمت خود، به نظرات دسته اول کارکرد مراکز مالی نیویورک و لندن دسترسی دارد. برای جلوگیری از افشای نام این نویسنده کتاب با نام مستعار چاپ شده است.
نویسنده دیگر روش آکادمیک را در پی گرفته است. وی مشتاق یادگیری است و دو مدرک کارشناسی (لیسانس) در اقتصاد و روابط بینالملل دارد. وی کارشناسی ارشد فلسفه در اقتصاد از دانشگاه کمبریج و دکترای اقتصاد از انستیتو فناوری فدرال سوییس در ETH زوریخ دارد. وی در تحقیقاتش تاثیر بانکداری و قانون بانکداری را بر پایداری اقتصاد کلان و رفاه مطالعه کرده است. او هماکنون سردبیر اقتصادی نئو زوخِر زیتونگ (Neue Zurcher Zeitung) در روزنامه سوییس است.
هیچکدام از ما وابستگی سیاسی ندارد و منافع اقتصادی خاصی نداریم. هر چه ما انجام میدهیم برای یک هدف است: گسترش ایدههایی که در پایان بانکداری آوردهایم.
توضیحات بیشتر:
ما شاهد این بودهایم که "سیلیکونولی" اقدامات متعددی برای تسخیر والاستریت انجام داده است. استارتآپهای حوزه پول رمزنگاریشده در حال ارائه خدمات پرداخت جدیدی هستند و فعالان بازار در تلاش برای تصاحب سهمی از بازارهای اعتباری. علاوهبراین، استارتآپهای فعال در حوزه رتبهبندی اعتباری روشهای الگوریتمی جدیدی را برای رصد وامگیرندگان این بازار بازطراحی و ابداع کردهاند. تمام این شرکتها مستقیما در حال رقابت با بانکهای والاستریت هستند.
برخی از کارآفرینان این حوزه مانند مارک آندرسون معتقدند "سیلیکونولی" توان طراحی دوباره این بازار را دارد. او و دیگران خود را نیرویی فرض میکنند که باعث ازبین بردن به سبک شومپتر، اقتصاددان جمهوری چک، و به روشی خلاقانه هستند.
این موضوع مخالفتهایی را در خصوص مسئله اعمال موانع توسط رگولاتورها ایجاد کرد. از نظر این افراد، رقیبان کوچکتری که به تنهایی توان مقابله با بار سنگین مقررات را ندارند، به حمایت از بانکها میپردازند. اما این موضوع یک نکته کم دارد. این همان مسئلهای است که در موردی که ده سال پیش اتفاق افتاد نیز از آن غفلت شده بود.
موج استفاده از اوراق بهادار که بعد از دهه ۱۹۸۰ شکل گرفت برخی را به این فکر واداشت که مدلی از بازار سرمایه که بدون واسطه بانکها باشد، احتمال دارد بانکها را به انزوا بکشاند. بهعنوان مثال، دادلی و هابارد درباره جایگزین شدن بانکها با بازارهای سرمایه هشدار دادهاند. آنها پیشبینی کردهاند که از بیماری که بانکها ایجاد کرده نجات خواهند یافت. البته بحران مالی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ ادعای آنها را رد کرد. چیزی که از آن بهعنوان اعتباردهی بیواسطه یاد میشود، بعدها توسط مککالی بانکداری سایهای نام گرفت.
مککالی اولین شخصی بود که به درستی و بادقت از اصطلاح بانکداری سایهای استفاده کرده است. در بانکداری سایهای، همان مکانیسم بانکداری سنتی در جریان است؛ بانکداری سایهای از طریق ارائه وامهای نقدی ایجاد سرمایه داخلی میکند. تنها تفاوت در این است که بانکداری سایهای جایگزین زنجیرهای از ترازنامهها میشود، در حالی که در بانکداری سنتی وامها را گسترش میدهند و سرمایه نقد را از طریق تنها یک ترازنامه ایجاد میکنند.
موسسات بانکداری سایهای وامهای درازمدت، مانند وام مسکن را به صورت اوراق بهادار ضمانتی (ABS) ارائه میدهند. سپس این اوراق را به صورت وثیقه تعهد بدهی در توافقنامههای بازخرید و یا به صورت اوراق بهادار قابلانتقال استفاده میکنند. در نهیات این به یک سرمایهگذاری مشترک در بازار پولی منجر میشود که برای هر سهامدار یک دلار دارایی خالص را در هر زمان تضمین میکند. این نوع سهم برای سهامداران، یک حساب جاری بانکی را تداعی میکند. در نهایت، بانکداری سایهای یک وام مسکن با ریسک بالا را در بازه زمانی ۱۰ ساله به سرمایه داخلی تبدیل میکند.
دادلی، هابارد و خیلی افراد دیگر، این افزایش اوراق بهادار را اشتباه تعبیر کردند. ریسکهایی که در این زمینه وجود داشت به صورت گسترده در نظام مالی توزیع نشده بود، بلکه فقط بر تعداد محدودی ترازنامه تمرکز کرده بود. بسیاری از ریسکها از طریق ضمانتهای نقدینگی و افزایش اعتبار، راه خود را به بانکها باز کردند. بخشی که گمان میرفت باعث تخریب بانکها شود، خود به بانکداری تبدیل شد، و باعث شد تمام نظام مالی در آستانه بحران قرار بگیرد. عواقب احتمالی ویرانکنندهای که این شوک بانکداری سایهای در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ داشت، دولتها را مجبور کرد دوباره به نجات بانکها بیایند و ضمانتهای جدیدی را برای موسسات ارائه دهند.
به محض اینکه موسسات مالی – فرقی نمیکند به آنها بانک یا چیز دیگری میگویند – از طریق وامهای غیرشفاف، سرمایه داخلی ایجاد میکنند، شروع به بانکداری میکنند. بانکداری همیشه باعث ایجاد ریسک نقدینگی میشود، و موسسات مالی همیشه در معرض اقداماتی هستند که منجر به تلاطمهای اقتصادی خواهد شد.
برای درک اینکه نظام بانکی چگونه در عصر دیجیتال متحول شد، لازم است بین مفهوم بانکداری و بانک تفاوت قائل شد.
فناوری اطلاعات به طور روزافزونی باعث گسستگی بانکداری از بانکها شده است. اینکه بانکداری سایهای ریشه در دهه ۱۹۷۰ دارد، اتفاقی نیست؛ دههای که افرادی که از دانشگاهها ترک تحصیل کردند شروع به ساخت کامپیوترهای شخصی کردند. افزایش سریع قدرت کامپیوتری و فناوریهای ارتباطی در دهه اخیر، راههای جدیدی را به روی بانکداری گشوده است.
زمانی که بانک و بانکداری تفاوت داشته باشند، نقش مقررات تغییر خواهد کرد. مقررات دیگر حصاری برای جداسازی موسسات بانکی و غیربانکی نیست. بلکه حصاری است که بین انواع بانکداری در چارچوب مقررات رگولاتوری و بانکداری خارج از این چارچوب قرار میگیرد. بانکها خود از این حصار عبور میکنند تا بتوانند در بخشی که قانونگذاری و رگولاتوری وجود ندارد، ریسک بیشتری بپذیرند.
در همین حین، آنها از ضمانتهای دولتی و نقدینگی بانک مرکزیکه به آن دسترسی دارند استفاده میکنند، زیرا هنوز به بخش قانونگذاریشده دسترسی دارند.
بانکداری در خارج از چارچوب رگولاتوری که به ضمانتهای دولتی نیز دسترسی دارد، مدل کسبوکاری وسوسهانگیزی است. این روش در شرایط مساعد، منجر به سودآوری در فعالیتهای با ریسک بالا میشود، و در شرایط نامساعد باعث جلوگیری از ضررهای مالیاتی غیرقابلاجتناب میشود. استارتآپهای حوزه فناوری مالی به پیروی از این مدل کسبوکاری وسوسه خواهند شد، حتی اگر به قیمت استفاده نکردن از مدل وامدهی بیواسطه باشد که در حال حاضر از آن استفاده میکنند.
شرکتهای فناوری در قالب بانکها
تهدیدی که از طرف شرکتهای فناوری مالی، موسسات بانکی را نشانه رفته امروزه نیز قابل مشاهده است. بهطورمثال، زوپا (Zopa) در انگلستان امکان انتخاب وامگیرنده را به وامدهندگان نمیدهد. در عوض از یک تضمین سرمایه برای ریسک اعتباری استفاده میکند و قابلیت بازگشت سریع را فراهم کرده است که این امکان را میدهد تا وامدهندگان با پرداخت کارمزدی ۱ درصدی، وام خود را نقد کنند. زوپا اقدام به انتقال ریسکهای اعتباری و نقدینگی کرده و بنابراین، پلتفرم وامدهی فرد به فرد سابقی نیست که بقیه فکر میکنند. وامدهی از طریق زوپا بسیار شبیه به گذاشتن پول در بانک و یا داشتن سهام یک بازار پولی با سرمایه مشترک است.
در آمریکا، متخصصان حوزه نوآوریهای مالی روش سنتیتری را برای تبدیل وامدهی بدون واسطه به بانکداری ایجاد کردهاند. یک شرکت سرمایهگذاری که توسط یکی از سرمایهگذاران سابق شرکت لِمَن (Lehman) هدایت میشود، ۱۷۵ میلیون دلار اوراق وام فرد به فرد منتشر کرده کرده است. این در حالی است که بیشتر ریسک اعتباری را در ترازنامه خود قرار داده است. اگر اوراق تحت حمایت وامهای فرد به فرد بهطور وثیقهای برای سرمایهگذاری کوتاهمدت استفاده شود، و یا اوراق بهادار قابلانتقال خریداری شود، ممکن است باز به مفهوم بانکداری سایهای بازگردیم. و این در فرآیند ایجاد سرمایه داخلی از طریق وامهای فرد به فرد است.
پس سیلیکونولی اینبار چگونه میتواند باعث تحول نظام مالی شود؟ دو سناریوی محتمل در این باره وجود دارد:
- سناریوی اول این است که قبل از اینکه استارتآپهای حوزه مالی بتوانند سرمایه داخلی لازم را برای ادامه کار خود ایجاد کنند، یک بحران مالی اتفاق میافتد. بدهی کوتاهمدتی که ایجاد کردهاند را ممکن است پرداخت کنند اما دولت پساندازها را آزاد نخواهد کرد. در این صورت حمله سیلیکونولی به والاستریت ناکام خواهد ماند و سودهای بانکها و موسسات بانکداری سایهای فعلی، بدون رقیب خواهند ماند.
- در سناریوی دوم، موسسات موفق بانکی در سیلیکونولی به مقادیر بالایی از سرمایه داخلی خواهند رسید که فکر به احتمال شکست انها، باعث ترس رگولاتورها، بانکهای مرکزی، و دولتها خواهد شد. اگر این اتفاق بیافتد، ضمانتهای دولتی برای استارتآپهای حوزه مالی امروزی همانند زمانی خواهد شد که سرمایهگذاریهای بازار پولی در بحران اخیر مالی ضمانت میشدند. در این صورت، این موسسات عضو دائم والاستریت خواهند شد. آنها تبدیل به نوعی دیگر از بانکداری میشوند. آنها دیگر یک جایگزین بیواسطه و با شفافیت مالی برای بانکداری نخواهند بود؛ آنگونه که امروزه تلاش دارند خود را نشان دهند.
هر دوی این سناریوها وحشتناک است و مشکل زیربنایی موجود را نشان میدهد: در چارچوب فعلی رگولاتوری، نوآوری مالی درنهایت تبدیل به یک بانکداری خارج از رگولاتوری میشود. بعضی از وامدهندگان فرد به فرد به معنای واقعی، هنوز حضور خواهند داشت، اما درنهایت تحت فشار وامدهندگان فرد به فرد بانکی قرار میگیرند که قادر میشوند وامهای غیرنقدی را به سرمایه داخلی تبدیل کنند، و از طریق ضمانتهای دولتی که در این مدل کسبوکاری وجود دارد، مقداری از ریسک موجود را به جامعه منتقل میکنند.
انقلاب دیجیتالی یک شمشیر دولبه برای نظام مالی ما است. از یک طرف فناوریهای نوینی برای وامگیرندگان و وامدهندگان ارائه میدهد، و از طرف دیگر از همین فناوریها در راستای بانکداری خارج از چارچوب رگولاتوری، سوءاستفاده از ضمانتهای دولتی، و درنتیجه ناپایداری نشام مالی استفاده میشود.
اگر با این هویت دوگانه آشنا باشیم، مسیر آینده مشخص میشود. ما نیاز داریم دنیای دیجیتال را با چارچوب رگولاتوری سازگار کنیم، بهطوری که نوآوریهای حوزه مالی بیهصورت خودکار به بخشی از یک نظام بانکداری تبدیل نشوند. تنها در این صورت است که میتوانیم انتظار داشته باشیم سیلیکونولی باعث تحولی مثبت در حوزه مالی باشد، و این یعنی احیای یک نظام مالی کارآمد. کتاب پایان بانکداری: پول، اعتبار، و انقلاب دیجیتال جزئیات این مسائل را بازگو کرده است.
منبع: ماهنامه پرداخت و بانکداری الکترونیک عصر ارتباط
علاقمندان میتوانند جهت دریافت اطلاعات بیشتر درخصوص این کتاب به این لینک مراجعه نمایند.