به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، شهید آیتالله سیدمحمد حسینیبهشتی، از جمله افرادی است که برای همه ما ایرانیان نامی آشناست و مجاهدتهای ایشان برای پیروزی انقلاب اسلامی، نقش تأثیرگذار در بنیان جمهوری اسلامی و نقش مؤثر ایشان در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر کسی پوشیده نیست اما آنچه از این شخصیت تأثیرگذار در تاریخ معاصر کشورمان کمتر بدان توجه شده است اندیشههای اقتصادی ایشان است که در کتب متعددی که در این زمینه نگاشته شده، بیان کرده است.
برای بررسی اندیشههای اقتصادی ایشان، مخصوصا در موضوعاتی همانند پول و ربا که یکی از موضوعات مورد توجه ایشان بوده است با مجتبی باقریتودشکی، عضو هیئتعلمی گروه اقتصاد دانشگاه مفید، گفتوگویی انجام شده است که در ادامه میآید:
ابتدا در اینباره بفرمائید که شهید بهشتی در مسائل اقتصادی، بیشتر بر روی چه مباحثی تأکید داشته و همچنین درباره دیدگاههای ایشان در مورد مسائلی همانند پول و ربا توضیح دهید.
شهید بهشتی، آیتالله طالقانی، شهید مطهری و همچنین شهید صدر از علمایی بودند که زودتر از دیگر علمای حوزه، وارد مباحث اقتصادی شدند و در مورد آن نظراتی دادند. بنابراین چون در مسائل مستحدثه روز بوده است اینها شروعکننده بودند و بعدا کسان دیگری پیدا شدند که نظرات این افراد را نقد و بررسی کنند و چه بسا اشتباهاتی هم داشته باشند؛ چنانکه بهشتی در زمینه ماهیت پول و ربا نظراتی دادند که بعدا شهید مطهری نظر ایشان را قبول نداشتند و بنده هم در این زمینه مقالهای نوشتم و نظر شهید مطهری را تائید کرده و نقدهایی را به نظر شهید بهشتی وارد کردم اما در عین حال ایشان در مسائل مستحدثه، جز اولین نفرات است که وارد شده است و ممکن است که اشتباهاتی داشته باشند. ایشان در زمینه پول نظراتی دارد که میگوید ماهیت پول اعتباری و امثالهم همانند حواله انبار است و هیچ نیازی به جز واسطه مبادله بودن را برطرف نمیکند و بنابراین همانند کالا نیست و حرمت ربا را نیز مبتنی بر آن میکنند. این نظری است که شهید مطهری به آن اشکال میگیرد و اشکالش هم درست است. این نظری که شهید بهشتی ارائه میدهند تا اندازهای به دیدگاه علمای چپ هم نزدیک است.
منظور ایشان این است که فقط کار در معاملات ایجاد ارزش می کند و بعد کالایی که با کار تولید می شود به اعتبار اینکه کار در آن انباشته و ذخیره شده است، میتوان در مقابل آن پول پرداخت کرد و همچنین در قرارداد تولیدی میتواند سهمی از تولید داشته باشد. بنابراین اگر یک صندلی تولید شود این صندلی به اعتبار کار اندوخته شده در آن ارزش دارد و میتواند در انواع قراردادها سهمی از تولید داشته باشد.
اما در مورد پول، یک اسکناس هزار تومانی که بانک مرکزی 5 تومان خرج آن کرده است چقدر ارزش دارد و چقدر کار انباشته در آن است؟ این پول همانند آن صندلی نیست، صندلی دارای کار انباشته شده و دارای ارزش ذاتی است ولی این پول کاغذی ارزش ذاتی ندارد، خود کار انباشته نیست و فقط سند و حواله برای مقداری کار انباشت شده است.
شهید بهشتی از این تعریف از پول میخواهند چه نتیجهای بگیرند؟ یعنی ایشان معتقدند باید مورد دیگری را جایگزین پول کرد و مبادلات اقتصادی را به شکل دیگری انجام داد؟
وی چنین نظراتی را درباره ماهیت پول بیان میکند و آنگاه نتایجی از این بحثها میگیرد که یکی از این نتایج به ربا برگشت می کند او میگوید ربا گرفتن مثل این است که ما بخواهیم یک بار خانه را اجاره دهیم و یکبار سند و حواله آن را. حال اگر پولی را به یک نفر قرض دادیم و بخواهیم پول بیشتر بگیریم، همانند این است که بخواهیم از آن سند و حواله که ارزش ذاتی ندارد و کار انباشت شدهای نیست پول درآوریم.
شهید بهشتی میخواهد این نتیجه را بگیرد که خانه را میتوانیم اجاره کنیم اما وقتی به کسی صد هزار تومان بدهیم و 120 هزار تومان بخواهیم پس بگیریم همانند این است که اجاره این پول را دریافت کنیم در حالیکه پول کالا نیست و ارزش ذاتی ندارد و ایشان برای ربا چنین تعریفی ارائه میدهد.
حال این نقدهایی که شما عنوان کردید در مقاله خود بر دیدگاههایی اقتصادی شهید بهشتی وارد دانستهاید چه نقدهایی هستند؟
اولا در مورد تعابیری که ایشان در ارتباط با پول بیان کرده است باید گفت که خود این تعابیر که مثلا پول ارزش ندارد، درست است این اسکناس ارزش ذاتی ندارد اما با توجه به اعتباری که دولت برای آن تعیین کرده است مُسَلم است که این پول دارای ارزش میشود و باز مسلم است که مردم به این دلیل که پول دارای ارزش است آن را پذیرفته، نگاه میدارند و از آن استفاده میکنند و در مقابل خرید کالا پرداخت میکنند و نمیتوان گفت همانند یک حواله انبار است. پول با حواله هم متفاوت است، به این دلیل که اگر حواله گم شود فرد میتواند اعلام کند حواله خود را گم کرده و جنس خود را از انبار دریافت کند اما اگر زمانی پول خود را گم کند بانک پولش را به او پرداخت نمیکند و کسی هم نمیتواند به بانک مرکزی رفته و اعلام کند من پولم را گم کردهام و شما آن را به من پس دهید. بنابراین پول همانند حواله نیست.
شهید بهشتی میگوید پول کالا نیست و معلوم نیست مرادش چیست. پول هرچند که همانند بقیه کالاها نیست ولی با توجه به اعتباری که دولت نسبت به آن دارد میتواند نشانگر ارزش و مورد رغبت مردم باشد. معلوم نیست مراد شهید بهشتی از کالا نبودن پول این است که پول کالای عمومی است و نه کالای خصوصی و یا منظور ایشان این است که پول، کالا نیست و فقط دارایی است و یا اینکه پول کالای مصرفی یا کالای خوب نیست؟ که هر کدام از اصطلاحات باشد، باز هم نسبت به حرف ایشان اشکالاتی وارد است.
شما عنوان کردید که دیدگاههای اقتصادی شهید بهشتی، نزدیکی این دیدگاهها به تئوریهای اقتصادی اندیشمندان چپگرا را نشان میدهد. در این مورد کمی بیشتر توضیح دهید منظور از وامگیری ایشان از چپگرایان چیست؟
همانگونه که میدانیم چپگرایان معتقدند که فقط کار ارزش دارد و هیچ چیز دیگری ایجاد ارزش نمیکند و طبیعت و زمین و امثالهم هم همگی متعلق به دولت است اما اگر کسی از تنه یک درخت ارزشی ایجاد کرد حیثیت کار او ارزش پیدا میکند و میتوان معادل کار او را به وی پرداخت کرد و ایشان هم هم چنین تعابیری دارند فقط در اقتصاد به کار ارزش می دهند و آنچه به کار بازگشت می کند.
یعنی شهید بهشتی هم به موضوعاتی همانند استثمار نیروی کار که در نظریات مارکسیستی وجود دارد اعتقاد داشتند؟
آن چیزی که ایشان می گویند این است که همه چیز را به کار مرتبط می کند و میگوید در اسلام هم این اعتقاد وجود دارد که این کار است که ایجاد ارزش میکند بنابرای باید رابطهای بین سود و کار و امثالهم نیز وجود داشته باشد؛ مثلا همین پولی که به عنوان قرض داده میشود و زیادهای دریافت میشود دلیل دریافت زیاده چیست؟ به این دلیل که نمیتوان از آن کاغذ ارزش اضافی دریافت کرد اما وقتی خانهای اجاره داده میشود این خانه کار متراکم است و میتوان از بابت استفاده، پولی همانند اجاره دریافت کرد اما کاغذ چون کار انباشته شده نیست نباید زیاده آن را دریافت کرد و ایشان از این طریق میخواهد همه چیز را به مقوله کار ربط دهد و نتیجه این موضوع این میشود که مبادلاتی که انجام میشود و کار زیادی در آنها وجود ندارد و همانند اینکه با یک تلفن معامله بزرگی انجام شود و سودهای کلان از آن بدست آید نیز منطقی نیست و این سودها باید با کار ارتباط داشته باشد. البته این موضوع در برخی از فتاوی در رسالهها به نحو جزیی هم دیده میشود، مثلاً اگر شخصی خانهای را به کسی اجاره دهد اگر شخص مستأجر بخواهد خانه را به شخصی دیگری با قیمت بالاتر اجاره دهد، میگویند نمیتواند اینکار را انجام دهد مگر اینکه کار اضافهای در آن خانه انجام داده باشد.
پس میتوان گفت که برخی از رویکردهای ایشان صرفا به نظریات چپگرایانه نزدیکی دارد، نه اینکه کپیبرداری از آن دیدگاههای اقتصادی باشد.
بله همینگونه است. باید دانست هم نظر ایشان و هم نظریات مرحوم آیتالله طالقانی اینگونه است و به رویکردهای چپ نزدیک است اما شهید مطهری چنین دیدگاهی را نقد میکند؛ مثلا ایشان در ارتباط با ربا میگویند حرمت ربا به ماهیت قرض برمیگردد.
به عنوان سؤال بعدی میخواهم از شما بپرسم که کتابهای اقتصادی شهید بهشتی همانند «اقتصاد اسلامی» یا «ربا در اسلام» اکنون تا چه اندازه در میان اهالی اقتصاد دست به دست میشود و تا چه اندازه اعتبار دارند و به این کتابها بها داده میشود؟
البته در دانشگاهها کسانیکه اقتصاد میخوانند کمتر به نظرات امثال ایشان توجه میکنند چون این نظرات و کتابها جزء اولین کارها بوده است و اکنون زیاد به آنها رجوع نمی شود؛ اما به دیدگاههای شهید صدر بیشتر رجوع می شود. اکنون اهالی اقتصاد به کتابی همانند «اقتصادنا» که شهید صدر منتشر کرده است بیشتر رجوع میکنند و چون نظریات شهید بهشتی پراکندهتر است کمتر مورد اقبال واقع میشود. البته در دانشگاه مفید کلاسی درباره نظریات اقتصادی دانشمندان مسلمان برگزار میشود که نظرات بزرگان دینی در رابطه با اقتصاد مورد نقد و بررسی قرار میگیرد که افکار ایشان هم تدریس میشود اما به طور کلی در دانشگاههای ما اقبال چندانی به تدریس این کتابها وجود ندارد.
به عنوان سؤال پایانی همانگونه که میدانیم شهید بهشتی از بنیانگذاران قانون اساسی بودهاند و بخشهایی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با ایدههای ایشان شکل گرفت. در اینباره توضیح دهید که از بُعد اقتصادی، ایشان چه تاثیر ملموسی بر قانون اساسی گذاشتند و نظریات اقتصادی شهید بهشتی چه نتیجهای در قانون اساسی به بار آورد؟ منظورم این است که ایشان تاثیری بر ابعاد اقتصادی این قانون یا موضوعی همانند قانون بانکداری بدون ربا گذاشتند؟
ایشان چارچوبهای قوانین اساسی که در جاهای دیگر نوشته شده بود را به اینجا آوردند و با ارزشهایمان تعدیل و اصلاح کردند و بعد تقدیم مجلس خبرگان کردند و آن مجلس هم درباره بند بند آن نظر داد و دوباره بر مبنای ارزشهایمان آنرا تعدیل کردند اما در مورد تأثیرات اقتصادی شهید بهشتی بر قانون بانکداری بدون ربا اطلاع چندانی ندارم ولی مسلم است که ایشان معتقدند از پول نمیتوان کسب پول کرد ولی اینگونه نیست که قراردادهای فعلی را نفی کند؛ چراکه قراردادهای فعلی همانند بیع اقساطی، مضاربه و مانند آن به گونهای منعقد میشوند که شامل قرض نباشد.