به گزارش خبرگزاری رجانیوز، دکتر «عادل پیغامی»، عضو هيات علمي و معاون پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع) در دوره زمستانه کلاسهای آموزشی «به سوی تمدن اسلامی» موسسه طلوع، پیرامون «اقتصاد مقاومتی» سخنان و مباحث مبسوطی را بیان کردند که بنا به اهمیت موضوع، خلاصه این مباحث را از نظر میگذرانیم:
* صحبت کردن در مسائل اقتصاد پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. اقتصاد ایران یک سابقه تاریخی دارد، در دوران قاجار با توجه به انقلاب صنعتی و شکلگیری بازارهای بین المللی ساختارهائی در اقتصاد ایران شکل گرفت و تا به امروز هم درگیر ساختارهای شکل گرفته در دوران قاجار و پهلوی هستیم.
* چون اقتصاد ایران به عنوان یک اقتصاد مشمول یک سری مشخصهها و ممیزهای عقلانی و علمی است، چه انقلاب اسلامی باشد چه نباشد، ما باید بهرهوریمان بالا باشد، ارزش افزودهمان خوب باشد، ساختارهایمان اصطکاک کمی داشته باشد به تعبیر علمی آن، هزینه مبادلاتیمان بهینه باشد، نرخ ارزمان، صادراتمان وارداتمان و ...
* اما اقتصاد ایران با انقلاب اسلامی یک هویت دیگری هم پیدا کرد، چون انقلاب اسلامی خودش در یک صحنه تاریخی و تمدنی با یک نگاه فلسفه تاریخی، محصول یک جریان است، نگاه هستی شناسی و جهانبینی ما به خلقت و غایت آفرینش و مسیری که خدا برای انسان آفریده از فلسفه نبوت و جریان رسالت و اسلام و جریان شیعه و... می رسد به جائی که گویا در یک مسیر تاریخی شکلگیری انقلاب اسلامی یک نقطه عطف است، تجلی یک معناست، معنایی که به اعتقاد ما گویا همان برنامه ای است که خدا برای غایت انسان چیده است، ما هم جزئی از این حلقه ها بودیم، خداوند در قرآن میفرماید: فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه(مائده 54) یک قومی را بالاخره در این چرخه تاریخی می آوریم تا یک کار ویژهای را انجام دهد، قومی که ما آنها را دوست داریم و آنها هم ما را دوست دارند.
* انقلاب اسلامی با این تعریف تاریخی و با این هویت تاریخی و شیعی ، قاعدتاً به اقتصاد ایران یک رنگ و لعاب دیگری میدهد، از چند جهت، هم به جهت خودِ مباحث دین به مثابه یک سبک زندگی برای بشر، چراکه دین مشتمل است بر یک سری بایدها و نبایدها و قواعد و نهادها و نظامات و ترتیبات و قواعد بازی که خود به خود وقتی در جائی وارد می شود خنثی نیست و تغییراتی در آنجا میدهد.
* از جهت دیگر انقلاب اسلامی حسب ارتباطاتی که با محیط بیرونی خود و دعوایی که با نظام استکبار جهانی هم داشت باز هم روی اقتصاد خودش تاثیرش را داشت، تحریم بود و جنگ و تخریب .... اینها را که کنار هم میگذاریم با آیندهای که یک اقتصاد عقلانی مطلوب ترسیم می کند، اسمش می شود اقتصاد ایران اسلامی در دهه ای که هستیم. با همه ضعف ها و قوت هایش و با ساختارهای نرم و سختش.
* در این صحنه آنچه که بنده به عنوان یک اقتصاددان می بینم این است که یک مسیر محتومی را تاریخ اقتصادی بشر دارد طی می کند، یک مسیر محتومی را فسلفه تاریخ دینی انسان دارد سیر می کند و ما توی اینها که قرار گرفتیم، بعد از انقلاب یک موج و در بیست سال اخیر مشخصاً یک نوع معماری نوین اقتصادی را در ایران شاهد هستیم با تمام ضعفها و قوتهایش.
* حضرت امام(ره) به عنوان موسس انقلاب اسلامی، با اقداماتی که کرد و حضرت آقا با یک جامعهسازی کلان و یک معماری نوینی مخصوصاً در ده سال اخیر یک حرکت دیگری را متفاوت از آنچه امام شروع کرد، شروع کردند. علی رغم میل و پسند لایههای سنتی انقلاب اسلامی و حزب اللهیها، شعارهای سالِ، پنج شش سال پشت سر هم اقتصادی است، یک گروهی که بیشتر نگاههای اسلام غیرسیاسی دارند میگویند این رهبر خیلی مادی است و ما را دارد به سمت مادیات سوق می دهد!
* این که رهبر در باکس سخنرانی تحویل سال، گفتمانی اقتصادی شکل بدهد و در حرم رضوی هم صحبت از شاخص شدت انرژی و مباحث اقتصادی می کند، اینها معنا دارست و نشان می دهد که این رهبر به دنبال یک چیزهائی است که گاهی برای بعضی ها اصلاً اولویت ندارد! سال هشتاد مقام معظم رهبری می فرمایند که امروز مسئله اقتصاد مسئله اول کشور است، ولی شما میبینید نظامات و نهادهای وابسته به انقلاب و خود ما خیلی اولویت اول ذهنیمان به عنوان یک پروژه انقلاب اسلامی، اقتصاد نبود، پارسال گفتند اگر استقلال اقتصادی را از دست بدهیم، استقلال فرهنگی را هم از دست می دهیم.
* خوب قضیه چیست؟ یک نگاه رهبری این است که دشمن کید و حیله نظامی، امنیتی و فرهنگی کرده است، ولی در هیچکدام از اینها موفق نبوده است به براندازی، اما کید و امید و حیله دشمن در عرصه اقتصاد برای اینکه منجر به تغییر نظام بشود هنوز پابرجاست. خوب این نشان دهنده آسیبشناسی و جنگشناسی ایشان در مقابله با دشمن است برای همین اقتصاد اولویت دارد، از طرفی دیگر در واژه شناسی مقام معظم رهبری کلید واژههائی را می شنویم که نشان از آینده شناسی رهبری هم هست، بطور مثال وقتی صحبت از اقتصاد مقاومتی میشود، کلمه مقاومت را خیلیها تعبیر میکنند به Resistance، که در فضای فرهنگی اروپائی، انسان یاد گروههای مقاومت زیرزمینی فرانسوی انگلیسی می افتد در مقابل آلمان، یعنی یک جریان انفعالی، پدافندی، کوتاه مدت و تدافعی، ولی وقتی وارد عناصر صحبت های ایشان برای اقتصاد مقاومتی میشویم، چیزهای دیگری میبینیم، مثلاً ایشان میگویند مهمترین عنصر اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانش بنیان است، اقتصاد دانش بنیان نه تدافعی است بلکه تهاجمی است، نه کوتاه مدت است بلکه بلندمدت است، ایجابی است کاملاً سلبی نیست اصلاً، و بنحوی که اساساً اقتصاد مقاومتی ایشان یک پروژه بلندمدت است.
* الفاضی میبینیم که همه اش ایجابی است، کشوری مثل مالزی که اساساً در هیچ هجمه ی استکبار نیست و روی هیچ گسلی نیست، نسبت به ما که ژئوپلیتیکمان اساساً بر روی گسل است، گسل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی (انقلاب هم کردهایم و بیشتر هجمه است به این گسل!)، اقتصادهای پیشرفته دنیا مثلG20 هم وقتی دور هم جمع می شوند، همین حرفها را میزنند.
* من امسال گزارش 2014-2013 اتحادیه اروپا را که نگاه میکردم سه چهار کلید واژه و شاخص جدید را به کار گرفته بودند که وقتی آنها را کنار هم میگذاریم عیناً می شود اقتصاد مقاومتی. یکی resilience بود، یعنی؛ انعطافپذیری و تابآوری اقتصادی در مقابل شوکها، یکی solidarity بود، یعنی مستحکم بودن، یکی sustainability بود، یعنی؛ پایداری، منتها با ادبیات خودشان اما مشابه پروسههائی است که ما هم دقیقاً همان ها را دنبال می کنیم و همانها را داریم.
* در هر صورت این جریان اقتصاد مقاومتی یک جریان سیاست زدهِ کوتاه مدتِ ایدئولوژیکِ سیاسی نیست، به همین دلیل به نظر می رسد اساساً غلط است که ما اقتصاد مقاومتی را economy Resistance ترجمه کنیم! چرا اصلاً ترجمه کنیم، مگر آنها کباب ما را Steak ترجمه کردند؟ کباب؛ Kebab است و امام؛ Imam است. لذا ما هم باید بگوئیم : Moqawama economy.
* بعنوان یک اقتصاددان سعی میکنم خودم را از علائقی که به انقلاب و نظام و شخص آقا دارم بیاورم کنار، ولی باز هم میبینیم که این کلید واژهها و این حلقهها معنادار است، با برخی از اقتصاددانان دنیا و ایرانیان اقتصاددان خارج از کشور هم که صحبت میکنیم و با زبان خودشان که با آنها طرح بحث میکنیم، میبینیم که منطقاً این حرفها معنی دارد و او هم می فهمد و منطقاً کارهای ما را قبول می کند، حتی جائی و گاهی او از اقتصاددان ایرانی خیلی راحتتر می پذیرد، او وقتی «تولید ملی» را میشنود، مثل اقتصاددانان ایرانی سریع نمیگوید که این نوعی نگاه به درون است، انزواست، جهانی ندیدن اقتصاد است، میگوید؛ همه کشورهای پیشرفتهی دنیا با تاکید بر تولید ملیشان زنده اند، آمریکا، آلمان، انگلستان و ... . وقتی میگوییم تولید ثروت از علم و تجاری سازی علم بجای فروش نفت اصلاً راحت می پذیرد و می گوید همین است، اقتصاد کشور شما باید منعطف باشد و خیلی زودتر از اینها تلاش خود را برای خروج از حالت حالت تک محصولی نفت بصورت جدی بایست آغاز میکردید.
* آدم با اقتصاددانان دنیا راحتتر می تواند ادبیات اقتصادی انقلاب اسلامی روز را به بحث بگذارد، معنادار است! آنها اصلاً به ما نمیگویند که حرفهایتان سیاستزده است، ایدئولوژیک و غیرعلمی است، اما اقتصاددانان وطنی گاهی به ما میگویند؛ این حرفها سیاسی است، ایدئولوژیک است! میگویند چون تحریم شدهاید و گیر کردهاید، ریاضتی است و مجبورید بگوئید اقتصاد مقاومتی!
* در حالی است که شما وقتی همین سیاستهای کلان ابلاغی اقتصاد مقاومتی را نگاه میکنید، درصد ایجابی و تهاجمیاش خیلی بیشتر از درصد سلبی و تدافعی و پدافندی آن است، اصلاً برای یک اقتصاد در حال رشد است، این وضعیتی است که من و شما در آن هستیم.
* به عنوان یک ایرانی نخبه داریم در این جامعه زندگی می کنیم و نمیتوانیم نسبت به گفتمانهای حاکم جامعه مان، نسبت به پروسه ها و برنامه های این جامعه و این نظام سیاسی بی توجه باشیم، اگر خودمان را دوست داریم، اگر این میهن را دوست داریم، حتی اگر هیچ ارتباطی هم با این نظام نداشته باشیم، نمیتوانیم نسبت به این الفاظ بیتوجه باشیم، ما داریم در این جامعه زندگی میکنیم، پس باید نسبت به آن مطلع باشیم، حداقل بدانیم که برآیند نخبگانی کشور ما که از زبان رهبری دارد بیرون می آید، دارد چه پروسهای و چه برنامه ای را طی میکند، دانش بنیان یعنی چه؟ و ...
* اقتصاد مقاومتی یک گفتمان (Discourse) است، هم به مفهوم زبانی، رسانهای، ادراکی و ذهنی آن و هم به مفهوم واقعی آن که یک برنامه اقصادی است، ولی بریده از نظام قدرت آن قطعاً نیست، «نظام قدرت» اگر نیاید پای کار -حالا رهبری یک بخش از نظام قدرت است- بقیه نظام قدرت اگر نیاید پای کار، قطعاً چرخ دندههای آن کار نمیکنند، اقتصاد دانش بنیان هم همین طور.
* به عنوان یک Discourse کاملاً مرتبط است با این فضای موجود در دنیا، یعنی اگر ما الان میگوئیم اقتصاد دانشبنیان، بانک جهانی هم پروژه اقتصاد دانش بنیان دارد، چه بسا جلوتر از ما بحث از Knowledge Worker میکند، میگوید کارگران ده سال آینده باید دانش بنیان شوند، حتی کارگران ساده! ما داریم در این فضا نفس می کشیم.
* یک برنامهای در یورونیوز هست به اسم Learning World، در این برنامه خبرنگار وارد یک کلاس درس می شود و بچه های اول ابتدائی را نشان میدهد و میگوید 60 درصد این بچه ها بیست سال بعد در مشاغلی کار خواهند شد که هنوز خلق نشده است و شما هیچ اسمی از آن مشاغل بلد نیستید و تصوری هم حتی از آن مشاغل نخواهید داشت، این یک جریانی است که دنیا دارد می رود به سمت آن، من هم همین طور هستم، من هم میروم سر کلاس بچههای ایرانی و میگویم این بچه ها بیست سال بعد کجا کار خواهند کرد؟ اگر کسی بگوید بیست سال بعد این دارد قالیبافی میکند، میگویم قالی یک ارزش افزودهای دارد، اشکالی هم ندارد، ولی اگر این آقا میتواند جوری تربیت شود که 10 واحد ارزش تولید کند، اگر 2 واحد ارزش تولید کند خام فروشی انسان صورت گرفته است!، این منطقی و عقلانی است و دنیا هم دارد به این سمت میرود، من هم باید نقش خودم را ایفا کنم.
* اقتصاد مقاومتی یک برنامه کوتاهمدت نیست، یک پروسه است، یک راهبرد کلان است، تاکتیک نیست، مربوط به دوره تحریم نیست، اتفاقاً اگر هجمه ها همه تمام شوند باز هم تک تک این عناصری که امروز در سند سیاست های کلان اقتصاد مقاومتی می بینیم برای ما برنامهاند و باید به اینها به عنوان یک راهبرد توجه کنیم، بعضی وقت ها باید معنا بکنیم، معنای بومی خودمان! ، اصلاً «اقتصاد مردمی» یعنی چه؟
ما آمده ایم در حوزه سیاسی مردم سالاری دینی را تعریف کرده ایم و نهادهای آن را هم ساخته ایم، مردم سالاری دینی اقتصادی یعنی چه؟ باید بتوانیم تعریف کنیم، اگر در حوزه نظریِ نخبگانی تعریف نکنیم و به فهم عمومی نرسانیم و در حوزه ارتباط نخبگان با کارشناسان و هر دوی اینها با مردم آن را تعریف نکنیم، نظام سیاسی قدرت هم از شخص رهبری تا قوه مجریه، قوه مقننه، قوه قضائیه، رسانه، نظام تعلیم و تربیت پای کار آن نیایند، هیچ فایده ای نخواهد کرد!
* مثلاً رهبری در جایی میفرمایند؛ «اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد کارآفرینی است»، حالا کارآفرینی یعنی چه؟ کارآفرینی یعنی؛ «نوآوری» ضربدر «ریسک پذیری»، نوآوری را می آید و شعار سال می کند و ریسک پذیری آن را می رود و به آموزش و پرورش می گوید؛ بچه های ایرانی از سنین ابتدایی، باید ریسک پذیر بار بیایند. یکی از چیزهای خوبی که در فرهنگ غربی ها وجود دارد همین روحیه ریسک پذیری است.
* ریسک پذیری برای بچه های ایرانی خواسته می شود، سال هم «سال نوآوری» می شود، چند سال بعد هم می گویند؛ «اقتصاد مقاومتی یکی از معانی اش همان اقتصاد کارآفرینی است»، این حلقه ها را کنار هم دیدن، نشان می دهد این مجموعه یک نظم نسبی و منطقی دارد، این رهبر نقشه ای را می فهمد و دارد این نقشه را پیاده می کند، ولی اگر بدنه کارشناسی این نقشه را نفهمد، یعنی آدم که میرود در آموزش و پرورش و میبیند آنها اصلاً ریسکپذیری برای بچه ها، در برنامهشان نیست، کتاب های درسی هنوز همان زاغک و پنیر بیست سال پیش است، آنوقت یعنی این که این سیستمها با هم کار نمیکنند!
* رهبری میفرمایند؛ «اقتصاد دانش بنیان»، بعد جلسه میگذارند با شرکتهای دانشبنیان، بعد میفرمایند سه هزار شرکت کم است و من بیست هزار شرکت دانش بنیان میخواهم، بعد به شرکتهای دانش بنیان میگویند؛ «تجاری سازی علم و تولید ثروت از علم به جای نفت»، بعد می روید در سیستم آموزش عالی و می بینید که وزارت علوم، مثلاً این دانشجو اگر دانشجوی رشته شیمی بود، بیست سال پیش این واحدها را میخواند، حالا هم دارد همین واحدها را می خواند!، در حالیکه بیست سال پیش این واحدها را میخواند که در بهترین حالت میخواست کارشناس یک کارخانه بشود، اما الان به او می گویند اگر کارخانهای هم سراغ تو نیامد، تو باید کارآفرین باشی، خودت یک شرکت دانش بنیان تاسیس کنی، تجاری سازی فرمولت را هم بلد باشی، بازاریابی هم بلد باشی، در بازارهای جهانی هم بروی و برای فرمول خودت مشتری پیدا کنی، خوب این آقا باید از کجا تجاریسازی بلد باشد؟ در واحدهای درسی اش نیست!، مرز دانش را آیا در سرفصلهای دانشگاهیاش دارد که بتواند با شرکت های دانش بنیان کره ای رقابت کند؟ نیست!، این یعنی ساب سیستم ها (Subsystem) کار نمی کنند، و رهبر دیگر یک نفر است، هیچ وقت با یک نفر و یک گل بهار نمی شود!، با یک نفر ولو در بالاترین سطح، اگر ساب سیستم ها نخواهند اقدامی صورت نمی گیرد!... اقتصاد فرق میکند با سیاست، چرخ دندههای آن متفاوت است با چرخ دندههای سیاست و زود گرم نمیشوند، نیروهای محرکه درونی و کار رسانه ای اقتصاد هم فرق دارد با سیاست.
* بهترین استراتژی، استراتژی پیامبر(ص) است، پیامبر در مواجه با جاهلیت سه استراتژی به کار برد؛ «نفی، امضاء و تاسیس»، ما هم همین کار را داریم، ما هم باید یک بخشهایی از غرب یا به تعبیر تند آن «جاهلیت مدرن»، را نفی کنیم، یک بخش هایی از آن را امضاء کنیم- نه جاهلیت را، پیامبر هم جاهلیت را امضاء نکرد، مثلاً گفت در دست شما آدمهای جاهلی چیزهای خوبی هم هست-بخشی را هم از صفر تاسیس کنیم.
* مثلاً همه عقود اسلامی ما همچون مضاربه، مساقات، جعاله و ... امضائی هستند، همه این عقود، عقودی بود که زمان جاهلیت اجرا می شد، یعنی هیچ عقد جدیدی را پیامبر اضافه نکرده است، اصل آن را امضاء کرد، چه بسا بخش های زیادی از قواعد آنها را امضاء کرد، بخشی از ریز قواعد آنها را هم تغییر داد، بعضی از عقود را هم بیشتر تغییر داد، یک چیزهایی را هم تاسیس کرد، مانند؛ خمس، زکات و ...
* ما هم می گوئیم نوع رفتار ما با تئوری های اقتصادی غرب باید به گونه ای باشد که یک قوه پالایش و نقد داشته باشیم که اگر بتوانیم پیچ و مهرههای آن را باز کنیم و درون آن را ببینیم که اگر با اصول اسلامی پیدا کنم–که البته تشخیص خلاف اصولی اسلامی بودن مجتهد می خواهد- یک جائی از آن را هم امضاء کنیم و جایی را هم تاسیس میکنیم. اگر توانستیم دقیق پالایش کنیم، این پیچ و مهره باز کردن را می گویند: Deconstruction، یک روش است، یک متدولوژی است که با آن پیچ و مهره گفتمان ها رو باز میکنند تا درون آن را ببینند، فلاسفه معتقدند اگر پیچ و مهرههای هر مفهومی علمی و تئوریک را باز کنیم، میرسیم به یک سری عناصر تشکیل دهنده، آن عناصر پایهای چند چیزند، یک؛ هستیشناسی، دو؛ انسانشناسی، سه؛ غایتشناسی ، چهار؛ ارزششناسی ،پنج؛ معرفتشناسی، شش؛ تکلیفشناسی.
* ما اول می رویم سراغ مفهومسازی اقتصاد مقاومتی، تا ببینیم اقتصاد مقاومتی چیست؟، اقتصاد مقاومتی قبل از علم و دین و نقل، یک مفهوم عقلی است، هیچ بشر عاقلی را سراغ نداریم در دنیا که یک سازه ای را ساخته باشد و در حد توانش به فکر مقاوم سازی آن نباشد، هر جای دنیا باشد اصل بر استحکام و مقاومت و قوام است. اساساً انقلاب اسلامی اگر به جایی برسد که بگوید من میخواهم اقتصادم را مقاوم کنم، دارد حرف عقلانی میزند، چرا عده ای ناراحت می شوند! ، چرا می گویند این سیاست زدگی است!
* حالا که عقلی است، مگر می شود عقلاء عالم، علماء دنیا به آن نپرداخته باشند؟، در یک نگاه ساده و در یک جستجو مشخص می شود که حداقل ده پایه علمی ما داریم در اقتصاد که اینها نشان دهنده وجوه تئوریک این حرف-اقتصاد مقاومتی- هستند. حالا آن تئوری قطعاً ابعاد عقلانی دارد، آن ابعاد عقلانیاش را باید بگیریم، ابعاد زمانی و مکانی اش را هم باید با زمان و مکان خودمان تطبیق بدهیم، با انقلاب اسلامی و ایران و اسلام و ... هم اضافه بکنیم و تئوری های بومی خودمان را داشته باشیم، که می شود همان الگوی اسلامی ایرانی مان در بخش اقتصاد مقاومتی.
* اسامی آن را مرور میکنیم؛ در دنیا چیزی به اسم resilience Economic (انعطاف پذیری یا تابآوری اقتصادی) وجود دارد و جالب این است که در حد نرم افزار هم کار کرده اند و شرکت ها و بنگاه ها میتوانند خودشان را به لحاظ انعطاف پذیری چک بکنند، مفاهیم دیگر؛ Economic Vulnerability (آسیب پذیری اقتصادی)، Economic Anti-fragility (ضدشکنندگی اقتصادی)، Sustainable & persistent economy (پایداری و تداوم اقتصادی)، Economy solidarity (استحکام و پیوستگی متقابل در اقتصاد)، Macroeconomic stability (ثبات اقتصاد کلان)، Economic deterrence (اقتصاد بازدارنده و بازدارندگی اقتصادی) Robustness of institutions & economies (مقاوم بودن اقتصادها و نهادها)، Stationary in economics(تحلیل وضعیت اِستادگی در اقتصاد) ، Steady state economy (اقتصاد با وضعیت ثابت) و Carrying capacity (متحمّل)، Sanctions Busting (تحریم شکنی در اقتصاد) و ...
* وقتی مقام معظم رهبری بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند، عیناً از ما دانشگاهیان خواستند که برای این مفاهیمی که من می گویم، شما با زبان دانشگاهی و آکادمیک بروید -حتی لفظ انگلیسی آکادمیک را هم به کار بردند- این حرف ها را بیان کنید، چرا؟ چون ایشان آدم عاقلی است و می داند که من اقتصاددانی که نشستهام در دانشگاهها، بالاخره این کتابهای درسی و تئوریها را خواندهام، اگر رهبر و نظام سیاسی به زبان من حرف نزند من نمی فهمم. من اگر با زبان شما صحبت نکنم، با شما نمی توانم ارتباط برقرار کنم.
* ما در پروژههای انقلاب اسلامی به طور کل و در مسئله اقتصاد هم بطور خاص، از اول انقلاب ما این مشکل را داریم که جامعه نخبگانی ما گاه زبان رهبران سیاسی، رهبران فکری و حوزویان را نمی فهمند، وحدت حوزه و دانشگاه هم یک مفهومش این است که دانشگاهی زبان حوزه را بفهمد و حوزه هم زبان دانشگاه را بفهمد.
* ما به دنبال یک نسبت سنجی هستیم بین خودمان با مفهوم اقتصاد مقاومتی، طبیعتاً اگر هر کسی این نسبت سنجی را با آنچه که می فهمد، آنچه که در ذهن خودش نسبت به معانی کلمات دارد، شکل بدهد، هر چقدر این نسبت سنجی با گفتمان عمومی و برآیند جمعی شکل بگیرد و به یک زبان مشترک و مفاهمه عمومی برسد ما موفق هستیم در اجرا، چرا که نهایتاً سیاستهای اقتصاد مقاومتی آن چیزی نخواهد بود که در کاغذ نوشته شده است، بلکه آن چیزی خواهد بود که من و شما در یک فرآیند عمومی خواهیم فهمید و عمل خواهیم کرد.
* سوال اصلی ما این است که وجه غالب اقتصاد ما چیست؟ و چه باید باشد؟ اقتصاد مقاومتی در یک نگاه کارکردش این است که وجه غالب الگوهای ما، فکر ما و نگاه ما به اقتصاد، نیازهایش، آسیب شناسی هایش، راهکارهایش و آینده شناسی هایش را به ما بدهد و ما را تبدیل کند به یک برآیند جمعی عمومی، این لازمه هر نوع تغییر است.
* در ابتدای دوران تفکر اقتصاد کلاسیک (زمان ریکاردو) در اواخر قرن هیجدهم، اوایل قرن نوزدهم، یک نامه نگاریی در بین دو خانواده متشخص انجام شده است، که یک خانمی به خانم دیگر می نویسد؛ "دوره و زمانه ای شده است که امروزه وقتی خانواده برای بچه هایشان می خواهند پرستار بگیرند، اولین سوالی که می پرسند این است که اقتصاد بلد هستی که به بچه های ما بیاموزی یا نه؟" این را در کتاب «تاریخ عقاید اقتصادی ژید و ریست» انتشارات دانشکاه تهران، ترجمه مرحوم سنجابی می توانید ببینید. و در همان کتاب می گوید؛ در آن دوره در کنار تئوری پردازی ها، جنبش های نرم افزاری دانشگاهی، فضای صنعت و فضای سیاست گذاری، یک لایه ی فرهنگی عمومی هم مشغول کار بوده است، خانم مارست، سی مجموعه داستان می نویسد، دوشیزه مارتینو ِ معروف، حلقات انواع داستان و رمان های کودکانه را می نویسد، که همه و همه سعی می کردند یک «گفتمان عمومی» از اقتصاد و الگوی اقتصادی را در بین آنها رائج کند. این نشان دهنده یک جریان عمیق فرهنگی است که نهایتاً می بینیم در قالب یک برآیند عمومی شکل می گیرد، یعنی حرف مسئول مملکتی، با نخبه دانشگاهی، با کارشناسی که در بدنه دولت مشغول کار است، با خانواده، یک هم نوائی دارد و یک حرکت مستقیم را نشان می دهد. ما هم در اقتصاد مقاومتی، نیازمند این مسئله هستیم.
* این یک سوال است که نقش رسانه ها، نقش عناصری که کارشان گفتمان سازی است، از آموزش و پرورش بگیرید تا سیزده، چهارده نوع رسانه دیگر واقعاً چه باید باشد؟
* در جلسات قبلی ابتدا در سطح عقلانی گفتیم که «مقاومت چرا؟»، بعد گفتیم که این مفهوم در ادبیات علمی چه معنایی دارد. اگر این سوال به ذهن ما بیاید که این حرف علمی نیست و سیاست زدگی است، یک جریان دیگر می گوید این حرف علمی است اما غربی است! لذا ربطی به فضای بومی ندارد!
* ما اگر نتوانیم اقتصاد مقاومتی را به زبان دانشگاهی اقتصاددانان و به زبان زن خانه دار تعریف بکنیم، باخته ایم، کما اینکه تا بحال خیلی از پروژه هائی که انقلاب اسلامی سعی کرده است که اجرا بکند دچار این تله ها شده است.
* می خواهیم ببینیم که هویت اسلامی اقتصاد مقاومتی چیست؟ ، اقتصاد مقاومتی حداقل در دو لایه اسلامی و شیعی چارچوب مفهومی دارد، اولین این است که از نظر یک حوزوی، اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد اسلامی است، هم در حوزه نقل و هم در حوزه عقل، چون اسلام متشکل از عقل و نقل است، کسی که به اسلام اعتقاد راسخ دارد، می گوید خداوند می فرماید؛ إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ (1)، من شما را به مسیری سوق میدهم که مستحکم ترین است، پس قرآن می گوید؛ من در عرصه ساحت اقتصادی هم شما را به سمتی سوق می دهم که اقوم است، کلید واژه هائی مثل «ثبات»، چند بار در قرآن ذکر شده است و قرآن می فرماید؛ آنچه که رنگ خدائی دارد با ثبات است.
* ثبات جزء چارچوب مفهومی اقتصاد مقاومتی قرار می گیرد، کلمه ای داریم «قیام»، قرآن می فرماید؛ این اموال را مایه قیام شما قرار داده ایم، می فرماید؛ وَ لا تُؤْتُوا السفَهَاءَ أَمْوَلَكُمُ (2)، چرا اموال را می گوید دست سفیهان (آنهائی که عقل شان رشد اقتصادی ندارد) ندهید، چون این اموال را مایه قیام شماست، یعنی قیام را در عرصه اقتصادی خداوند تعریف می کند. دوباره می فرماید؛ إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ﴿3﴾...، در جائی دیگر می فرماید؛ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِى السَّماء(4)، این کلید واژه ها را کنار هم که می گذاریم، این معنا را میدهد که؛ هر آنچه را که خداوند بعنوان شارع مقدس از باید ها و نباید ها و اخلاقیات به ما گفته است، اینها کارکرد «ثبات بخش و مقاومتی» دارد، پس اگر من تمامی احکام و باید و نبایدهای اقتصاد اسلامی را خوب بفهمم و خوب اجرا کنم، من باید مقاوم شده باشم، اگر نشده باشم حتماً یا بد فهمیدم یا بد عمل کرده ام و این نکته خیلی مهمی است.
* ما باید هرآنچه را که خدا خواسته اجرا کنم و اگر این جور شد مقاوم تر می شویم، حوزه های علمیه باید بیایند پای مسائل واقعی، مسئله واقعی این است که اقتصاد اسلامیِ مقاومت بخش که مسائل امروز جامعه ما را مدیریت کند، چیست؟
* پس پایه ای از شکنندگیهای ما ناشی از این است که احکام الهی را پیاده نکرده ایم، اگر امام حسین(ع) در خطبه منا و چند ماه بعد در خطبه عاشورا می فرماید که لقمه حرام چه شکنندگی را ایجاد می کند، چه تخریب هائی ایجاد می کند، این برای ما حجت است، یعنی اگر جائی فساد ایجاد شد و لقمه حرامی دارد گردش می کند، معتقدیم که ما را ضعیف و شکننده می کند!
* ما حسب درجه ای که بتوانیم حق باشیم، مقاوم هستیم و هر چقدر که دچار بطلان و باطل بودن بشویم شکننده ایم، برای ما لقمه حرام مایه ی شکنندگی است، برای ما دروغگوئی مایه ی شکنندگی است، این را هم عقل ثابت می کند و هم نقل ثابت می کند.
* عنصر «صبر» در رشد و پیشرفت اقتصادی موثر است.
* من می گویم میزان ربا و ظلمی که صورت می گیرد در کشورهای اروپائی از کشور ما خیلی کمتر است، میزان ربای آنها 2تا 5 درصد است و میزان ربای ما منهای 17 تا 18 درصد است. قرآن می فرماید؛ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ(5) ، نه ظلم بکنید و نه مورد ظلم واقع بشوید، اگر هر کدام از این دو صورت بگیرد، یتخبطه الشیطان، و مشمول ربا می شود، من اگر بابت یک رابطه پولی 20 درصد به شما بدهم، ربا گرفته ام و اگر 20 درصد بدهم، ربا داده ام، در اقتصاد ایران من اگر پول بگذارم در بانک و 18 درصد بگیرم، در واقع منهای 12-13 درصد داده ام، چون من حالت Real را مدنظر می گیرم. در واقع اگر کسی پول خودش را در بانک بگذارد، با توجه به تورم قدرت خرید خوش را از دست می دهد.
* من به عنوان کسی که اقتصاد خوانده، اقتصاد ایران را مقاوم و مستحکم می دانم، به دلائل مختلف، که بخشی از آن دلائل دینی و متافیزیکی دارد، استحکام اقتصادی ایران به لحاظ تنوع ژئوپلیتیکی و جغرافیایی طبیعی قابل قبول است. اصلاً کدام کشور دیگری می تواند همچون ایران تحریم های سی ساله را تحمل کند؟، ترکیه می تواند؟ مالزی می تواند؟ واقعاً نمی توانند!
* در برخی از شاخص ها ما با ترکیه برابر هستیم، در برخی از شاخص ها هم از ترکیه عقبیم، اما در بسیاری شاخص ها جلو هستیم، ما به لحاظ شتاب رشد اقتصادی از ترکیه جلوتر هستیم، از لحاظ درآمد سرانه از ترکیه جلوتر هستیم، در رشد علمی و فناوری هم در برخی شاخص ها از ترکیه جلوتر هستیم و در برخی دیگر عقب هستیم، ولی واقعاً اقتصاد ایران یک اقتصاد مقاوم است و اقتصاد ترکیه یک اقتصاد پفکی! واقعاً تحریم بانک مرکزی را اقتصاد ترکیه نمی تواند تحمل کند.
* من از طرف یونسکو مامور شدم که برای کشورهای آیسسکو در آذربایجان یک دوره فقر زادئی درس بدهم، وسط های کارگاه ها و اواخر کارگاه ها که بیکار می شدیم، بصورت جدی از ما سوال می کردند که آقا شما که از ایران آمده اید، واقعاً بانک مرکزی تان تحریم شده است؟! مگر ممکن است؟!، در هیچ یک از کتاب اقتصادی، در هیچ مقاله علمی، اسمی از تحریم بانک مرکزی برده نشده است، اصلاً معنای علمی ندارد تحریم بانک مرکزی، پس چطور ممکن است یک چنین حالتی؟!، اصلاٌ امکان ندارد ظرف یک هفته یک کشوری فروپاشی مطلق صورت می گیرد! ، می گفتند؛ یا کل این داستان دروغ است، یا شما دارید یک جوری با فضای بین الملل بازی می کنید. واقعیت همین است، هم آنها سودشان اقتضاء می کند و هم ما یاد گرفته ایم با بعضی از حیاط خلوت های مالی دنیا بازی کنیم، هزینه هم برای ما دارد ولی خوب جنگ است دیگر! در جنگ که حلوا تقسیم نمی کنند!
* قیمت ها در اقتصاد بهترین تعریفش «فنر» است، برای همین باید اجازه بدهیم که قیمت ها کار بکنند.
* ما از نزدیک به هزار دلار درآمد سرانه در اول انقلاب به سیزده هزار دلار رسیده ایم، البته اشکالاتی هم داشته ایم.
* در اقتصاد ایران، ما در چهل سال گذشته حداکثر کاهش ارزش پول ملی در اقتصادمان این بوده که ما 500 برابر تضعیف پولی داشته ایم، یعنی هفت تومان ما شده است سه هزار و پانصد تومان!، این مفهوم دارد و مفهومش این است که اقتصاد ایران، اقتصاد نسبتاً با ثباتی بوده است، جزء در محدوده های زمانی مشخصی، ایرانیان نسبتاً توانسته اند آینده را پیش بینی کنند، من جزو مخالفین مدیریت ارزی کشور هستم یعنی در جای خودش به آن نمره خوبی نمی دهم، ولی در مقام مقایسه می گویم که ما اقتصاد ضعیفی نیستیم و بلکه اقتصاد مقاومی هستیم، ما از نزدیک به هزار دلار درآمد سرانه(در اول انقلاب) به سیزده هزار دلار درآمد سرانه رسیده ایم، اما این یک واقعیت اقتصادی است، کسی نمی تواند رد کند، آمارهای بانک جهانی این را نشان می دهد، اینقدر موضوع واضحی است که آقای کروگمن در کتاب درسی خودش، ایران را در فهرست کشورهای بالای یازده هزار دلار قرار داده است، البته اشکلاتی هم داشته ایم، اما با توجه به داشته هایمان و بهرهوریمان خوب عمل کرده ایم. بالاخره ما هرچه هستیم قبول کنیم خوب و بدمان را، همه چیز را سیاه نبینیم.
* آمارها میگوید که در کشورهای موفق، به ازاء هر یک سال درسی که بچه ها در دبیرستان می خوانند، 17 درصد بهره وری آنها بطور متوسط افزایش پیدا می کند، ما بچه هایمان را آموزش و پرورش بهره ور بار نمی آورد، حالا غیر از اینکه بگوئیم احکام خدا و خمس و زکات و ... را در وجود اینها می کارد یا نه، اسراف را درمان می کند یا نه؟، که جواب همه اینها منفی است، بلکه اینها را بهره ور اقتصادی با تعریف غربیش هم بار نمی آورد، اما با همه این کاستی ها، اینگونه هم نیست که ایرانیان 20 دقیقه در هر هشت ساعت کار می کنند و بزنیم توی سر خودمان! ، طبق آمار بهره وری آسیائی ما متوسط بهره وری مان(متوسط کارکنان دولتی و خصوصی) از 100 نمره ، 38 است، مالزی 34، چین 7، کره 47 است. قضییه آن بیست دقیقه هم این است که قبل از انقلاب، طبق تحقیق صورت گرفته در دوائر دولتی، بهره وری کارمندان، 20 دقیقه بوده و این موضوع سالیان متوالی، همین طور بر روی زبان مردم مانده است!
* من از یک طرف می گویم؛ ما اینقدر کارگر ایرانی را سیاه نبینیم، به او هم تلقین نکنیم که تو کم کار هستی!، اگر به من هم شش بار بگویند کم کار هستی، واقعاً کم کار می شوم! ، این image را علیه خودمان نسازیم، از آن طرف هم می گویم؛ ما مترهایمان را درست کنیم، مثلاً ما سال ها درباره بیکاری (Unemployment) صحبت می کنیم، اما درباره کم کاری (Underemployment) آمار نمی دهیم، خوب چرا؟!، مترهایمان را درست کنیم و ببینیم که دقیقاً مشکل کجاست.
* جمع بندی اینکه؛ اقتصاد ایران، اقتصادی است مقاوم، اما در درجه مقاومت آن در مقایسه با خیلی از کشورهای رقیب پائین است، درجه شکنندگی آن در بعضی از عرصه ها بالاست، در بعضی از عرصه ها، مثل عرصه کشاورزی هنوز که هنوز است، مشکل داریم، سیاست هایمان مشکل دارد، در بعد آینده شناسی اقتصادی مشکل داریم.
پی نوشت ها:
1) سوره : الاسراء آیه : 9
2) سوره : نساء آیه : 5
3) سوره : محمد آیه : 7
4) سوره : ابراهیم آیه : 24
5) سوره : بقرة آیه : 279